عسک‌هایی که می‌گیریم
عسک‌هایی که می‌گیریم

عسک‌هایی که می‌گیریم

پاییزی که بود / غروب



نظرات 6 + ارسال نظر
محسن جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 13:41 http://sedahamoon.blogsky.com

چقدر پاییز این عسک ها پاییزه. یکی از خوبی های پاییز اینه که زمستون نیست.

به حسن به این یزرگی فکر نکرده بودم

محبوبه جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 14:55 http://future-seed.blogsky.com

واااااااااایییییی پروردگاراااااااااااا
من میمیرم برای غروب...
لب پنجره نشسته باشی ...
خیره خیره این رنگ های بی نظیر رو نوش جان کنی ...

نوش جان

محسن جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 18:21 http://sedahamoon.blogsky.com

خدمت خانم محبوب عرض کنم که البته نه هر پنجره ای. ما غروب ها وختی می خواهیم غروب تماشا کنیم، صندلیمان اصلن آماده است. کافیست سرمان را نود درجه در جهت عقربه های ساعت از روی مونیتورمان، بگردانیم. ولی آن چه که می بینیم، خیلی که لوکیشنمان هم با حداکثر وضوح تصویر کار کند، تغییر رنگ هایی در شیشه های ساختمان های دور و برمان است.

رشاد شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 18:48 http://readingpoems.blogsky.com

چرا من بر خلاف همه نه پاییز رو دوست دارم و نه غروب رو؟ بر عکس عاشق بهار و طلوع خورشیدم.

فراموش کرده بودم بگویم اینجا هم عسک منتشر می کنیم هم لاف می گیریم . لاف قهوه نه لاف فصول . دل شما خیلی جوان است حتی از خود شما که جوان هستید هم جوانتر به آینده خیلی امیدوارید تا نمی دانم چند وقت دیگر یک عالمه سکه های طلا _ شبیه طلوع و نه شبیه غروب _ بدست شما می رسد .

محبوبه شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:31

آقای محسن :(
اصلا پنجره اتاق من، مال شما. دلم کباب شد برایتان :(

قلی شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 23:39

داشتم از اینجا رد می شدم دیدم بوی کباب میاد

زیر یکی از همین درخت ها بشین کبابتو بخور ................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد