عسک‌هایی که می‌گیریم
عسک‌هایی که می‌گیریم

عسک‌هایی که می‌گیریم

بی نام و نشان





عسک از خودم (فرناز)




از شما چه پنهان این کار اسم نداشت و هنوز هم نداره !!  محسن یک اسمی براش گذاشت که من اونقدر دوست نداشتم که الان اصلا یادم نیست   یه چیزی تو مایه های تاریک و روشن و نیمه پنهان و این حرفها .....  آخرش قرار شد ( من با خودم این قرارو گذاشتیم )  بدون هیچ اسمی !!! منتشرش کنم . 

نظرات 5 + ارسال نظر
نیره پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 19:25 http://bahareman.blogsky.com/

تمام قد به شکوه قامت کوه قیام می کنم...

چقدر قشنگ ! اصلا اسمش باشه قیامت .

محسن پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 20:06 http://sedahamoon.blogsky.com

انگار یک چیزی بود بین این طرف و آن طرف سیاهی.
البته از این که گفتم جم و جور تر بود.
شاید بی نام و نشان بهترین نام برای این عسک باشه.
به نظر می رسه که خیلی سرده. حتا داخل آن خانه ها و شاید هم کارخانه گرم نیست.

راست میگین . حتی من که اونجا بودم و دیدم زیاد سرد نیست این احساس رو خیلی میفهمم .

رشاد پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 22:53 http:// readingpoems.blogsky.com

نفسگیر!

اما کلی اکسیژن داره !

نیره شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:36 http://bahareman.blogsky.com/

دو هفته ی پیش نیشابور بودم نزدیک بینالود. و تصویری نزدیک به این هیبت زیبا را از نزیدیک به تماشا و حسرت نشستم...

چرا حسرت ؟ چه خوب که آنجا بوده ای و دیده ای .

پروانه شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 14:58

این صحنه از قشنگترین ها است ! که می گوید :
"من با قدرت بودم و هستم و خواهم بود این شمایید که روزی خواهید رفت."

درست و درست و درست !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد