ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
قلعه دختر
جمهوری آذربایجان - باکو
عسک از: نیلوفر
انگار در خیلی جاها قلعه دختر و پل دختر و .... اینا هست. قصه این یکی اینه که:
دختری عاشق خود را از بالای قلعه به پایین انداخت. از آن پس قلعه نام دختر را بر خود نهاد.
عجب قلعه ی زیبائی .. زاویه ی برداشت با وجود این گل ها زیباست .
اما اون دختر طفلکی را ه حل ساده تری داشت : موهاشو آویزون میکرد پایین تا معشوق ازش بره بالا :)
همه که رودابه نیستند.
اینجا حتمن همون جایی که داستانشو تو وبلاگتون نوشتید!
دختر حیفش نیومد به جای اینکه عاشق باغ و بستان اینجا بشه عاشق یه پسر شد!... وای وای وای
دست خانم نیلوفر هم درد نکنه.
همون داستانه.
لطف دارید پروانه خانم .دختری که خودشو انداخته پایین جوون بوده و بیشتر از گل و گیاه اینجا صورت معشوق را میدیده ضمنا پشت این قلعه هم آبی دریای خزر بسیار دیدنی است .
خب خانم نیلوفر خانم کفر می شد اگر عسک آن آبی دریای خزر را هم برایمان می فرستادید؟
به این میگن دختر!...شجاع و دل گنده ...عاشق خود را انداخت پایین خیال خودشو همه رو راحت کرد داستانش هم یه خط شد ...مختصر و مفید...احسنت... خیلی جای قشنگیه... :-)
گز گه له سی. این عسک را نیلوفر انداخته. خودم هم بعدها که سفری به آن دیار کردم ازش عسک انداختم. ولی عسک های آرامستان آنجا (کوچه مفاخر یا مفاخیر کوچه سی) آنقدرسرم را گرم کرد که فکر کنم این را فراموش کردم آپلود کنم. باید به سراغشان بروم.