ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
میان دامنههای ترد و فراخ تپهها
در آرامجای ابر و دشت و سبزه و آفتاب
شقایقها
این کولیان دورهگرد
چادر سرخشان را در سبزناکی میگسترند
پایشان تا کمر در عشق،
در کف ِ دستان نسیم،
خطوط ساده و روشن بهار را شماره میکنند...
عالی بود.
لذت بردیم.
تو ناحیه ما قدیما به این می گفتن گل کره دزد!
جدیدن ها بچه های جدید نسل جدید همون شقایق رو میگن.
چه خاطره هایی ما داریم با اینا...
گل کره دزد؟ کره یعنی کره خوراکی یا کررره؟
و اصلن چرا؟
میان دامنههای ترد و فراخ تپهها
در آرامجای ابر و دشت و سبزه و آفتاب
شقایقها
این کولیان دورهگرد
چادر سرخشان را در سبزناکی میگسترند
پایشان تا کمر در عشق،
در کف ِ دستان نسیم،
خطوط ساده و روشن بهار را شماره میکنند...
عکسها خیلی زیاد زیبا هستند و منو بردند به جایی خیلی دور و خاطرهای خیلی نزدیک در همین دیروزهای آفتابی کودکی
بخش بالای کامنت را به ادامه مطلب بردم.
واجب شد یه سفر بریم سنندج
بسیار زیباست.....
فقط باید هر چه زودتر این کار را بکنید.
ما بچه های قدیمی چهل پنجاه سال پیش به این گل های صحرایی می گفتیم شقایق
--
شقایق وحشی!!! مگر شقایق اهلی هم داریم؟!
--
عکس ها از مناظر بسیار دل انگیزی است
-
باید در لیست "سفرهایی که باید برویم" اینجا را بیافزایم.
شقایق های اهلی به شقایق هایی گفته می شود که بذر آن را باید ار گلفروشی ها خرید و کاشت. در باغچه یا گلدان.
ما خودمان به چشم خودمان ندیده ایم ولی بنا به روایت کسی که مدعی بود نیمی از جهان را با اتومبیل گشته زیباترین جاده ای بوده که او دیده است.
به ویژه در اردیبهشت ماه و طلوع آفتاب.
کناره های این جاده از چند روز بعد تا آخر خرداد پر از توت فرنگی است.
چه شعر قشنگی!
چرا نام شهرزاد رو پای شعر ننوشته اید؟
فراموشی.
نوشتم.
خوب بود کمی هم در مورد حشرات معتادی که توی این گلها از بس بو میکشند نعشه و بی هوش توی گل خوابشون میبره مینوشتید .
در چهار شقایق زیر عسک شماره شش از بالا می توانید آن حشرات مرموز و معتاد را ببینید.
ما دو تا از عسک های شما را هم که یکی از آن ها در مورد این حشرات منحرف بود و دیگری نشان از دشتی پر از شقایق داشت را در آخر عسک ها اضافه کردیم.
ولی خودمونیم آدم معتادم که باشه معتاد شقایق وحشی باشه. شرفش از همه مواد مخدر دنیا بیشتره.
چقدر قرمزن این شقایقا
من سالها در حسرت داشتن شقایق تو حیاط مون بودم... یادمه هرسال بهار کنار جاده ها شقایقهای خودرو درمیومدن با امید فراوان یکی رو میبردم خونه تو باغچه مون میکاشتم ولی بعد از همون یک گلی که داشت... پژمرده میشد و میرفت و غم به دلم چنبره میزد... تا اینکه این سالها که تقریبا یه آدمی هستم که امید و آرزوهام رو از دست دادم تو حیاط مون شقایق وحشی روییده... هرچی جناب اوس باغبون میگه باید بکنم شون، نمیذارم حتی دور سیکاسها هم روییدن... اما چون آفتاب کمتری دیدن به اندازه شقایقهای تو عکسهای شما قرمز نشدن...
به آقای باغبانتان بفرمایید که بروند و کشک خودشان را بسابند. این جماعت این شقایق ها را علف هرز می نامند.
شقایق ها بعد از این که پژمردند بذرهایشان با باد می رود و هر جا که فرود آیند سال بعد می رویند.
روی دیوار، پشت بام، پیاده رو، گلدان یا باغچه ی خانه ی شما.
ولی بذر آن در مغازه های گلفروشی هست.
دلم دشت خواست که بدوم تا تهاش ؛
کوه خواست که بروم تا سرش ؛
شقایق خواست که به بهانهاش باشم ... زندگی کنم ... زنده باشم ...
دلم سفر خواست ؛
بی دلیل ... بی بهانه ...
دلم راه خواست که بروم ... که نمانم ...
دلم یکی از این شقایقها را خواست که مال من باشد ؛
مال خودم ؛
مال ِ خود ِ خودم ...
که گل من باشد ...
که من مسئولش باشم ...
هی!
شاملوجان کجایی؟
همه ش هی این گل ها را نگاه می کنم ف فکر می کنم یعنی کی قرار است مسئول این ها باشد؟
یعنی می شود من مسئول یکی شان بشوم؟
هواییم کردید با این دشت گل .
خب من با اجازه بروم آتشفشان های فعالم را دوده گیری کنم .
این شقایق ها اصلن صاحب ندارند. نه یکی که هزارتایش هم می تواند مال شما باشد ولی تا دست به آن ها بزنی پرپر می شوند.
به قول منوچهر آتشی:
تو مثل لاله بعد از طلوع دامنه ها
.........
گمونم همون کره بود. و ادامه سوال رو هم باید بپرسم از پدر.
باشه. بپرس. منتظرم.
آقا ما خیلی پرسیدیم. روایت به این شکله.
تو منطقه پدری من (استان فارس) این گل خیلی زیاد دیده میشه. قدیما به بچه کوچولو ها می گفتن اگه این گل ها رو بچینین و بیارین خونه کره هامون رو می دزده!
واسه همین شد "کره دزد"
+ شاید این ترفند هم راهی بود برای بقای طبیعت!!
ترفند خیلی خوبی بوده. گیرم برای جا انداختنش پای خرافات هم به میان بیاد. خرافاتی که خیلی هم آسیب زن نیست هیچ، قشنگم هست.
کوه است وقامتش
عشق است و لاله اش
چه سفر دل انگیزی
بسیار زیباست
مدتهاست گلوی قلمم رابغضی گرفته نمیتوانم بنویسم
در این گونه مواقع باید صدا ضبط کرد.
وای اینجا چقدر قشنگه!!...خوشبحالتون...معرکه است!
یکی می گفت: من تقریبن نیمی از جهان را زمینی طی کرده ام. ولی جاده ای به زیبایی جاده ی کامیاران به سنندج ندیده ام.