داشتم از اینجا رد می شدم شنیدم یکی به یکی دیگه میگه : به طرف میگن شما به اون حشره چی میگین که خیلی کوچیکه روی گل می شینه شهد گل میخوره .عسل درست می کنه ..... میگه ما بهش می گیم : خسته نباشی حشره .
من اگر اشتباه نکرده باشم یک بار از شما یا خانم پروانه شنیدم که در کندوک چایی درست می کنید؟ پروانه ی عسک اول را نمی بینم. ینی حتمن در آنجایک پروانه ای هست که باید چشم بصیرت داشته باشیم و ببینیم. در ضمن من نفهمیدم که آقای قلی سئوال پرسیدند یا پاسخ دادند.
اشتباه نمی کنید . آب را در کندوک می جوشانیم روی آتش البته و بعد توی آن چای می ریزیم . مزه دود می دهد و می نوشیم ! تشریف بیاورید در خدمت شما و خانواده هم باشیم .
پروانه ی عسک اول : خیلی خوشحالم که این سوال را پرسیدید چون این جواب را حاضر کرده بودم ( رئیس باید از قبل بداند که ارباب رجوع چه خواهد پرسید . ) دلیل این نامگذاری این است که : یک - آن گلها را حتما پروانه دوست دارد و حتی اگر ما نمی بینمش آنجاست . دو ـ آن گلها را خانم پروانه دوست دارد و حتی اگر می توانست حتما آنجا بود !
آقای قلی تا جائی که من متوجه شدم جک تعریف کردند در مورد زنبور . ولی مگر آقای قلی می توانند دسترسی به قسمت پاسخ هم داشته باشند که پاسخ دهند ؟!
از اون عکس کندوک خوشم میاد و دیوونه اون گل های بنفش هستم. ای ریاست محترم اصلا من عاشق این عسکهای سرزمین تپورستان هستم. کیکاوس برای به دست آوردن چراگاههای اینجا چه ها که نکرد...
کندوک: هر جمعه کنار چشمه ای در دامنه جنوبی البرز خواهر این کندوک روی آتش به ما چای میدهد . جمعه پیش تا رسیدیم به دوستانمان که آتش به پا کرده بودند یکیشون دستشو دراز کرد و گفت «پارچ» تونو آوردین؟!
نمیدونم این اسم و از کجا آورده بود؟
حقشه این بار که میرین کنار چشمه یک پارچ بلوری با خودت ببری و وقتی پارچ خواست اونو بهش بدی و ضمنا از طرف من بهش بگی :
حیف شد خیلی وقته که اینطرفا آفتابی نشدم چه عکسهای قشنگی و چه کامنتهای قشنگتری!
ما به این کندوک، میگیم قابدون... من هم یکی دارم که از مادربزرگم گرفتم... البته مسی هست، همینطوره دوستان؟
اینکه الان اینجا هستید خوب است . حیف هم نشده . مرسی قابدون البته به قشنگی کندوک نیست ولی مسی بودنش بدجوری دلمو برد ! شما که کاسه ی چینی بند زده لطف کردید یک بار هم قابدون مسی لطف کنید برای عکاسی !
بردن پارچ بلوری خیلی سخته ولی این دفعه میگم بفرمایید اینم کندوک
کندوک مسی: پسر خاله فیروز برای من عیدی یک کندوک مسی گذاشته کنار. کندوک از دارایی های همان خاله روانشاد بود که در وبلاگستان ازش نوشته بودم . در اولین سفر به گرگان من هم دارای یک کندوک مسی میشم و دیگه به فلورا زحمت نمیدیم.
اما پارچ بلوری برای خنده خیلی خوبه ! خوش به حال هرکس که کندوک مسی دارد .
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
از همه بیشتر از «کندوک» خوشم اومد! لذتش کم از اون زنبور نمیاد
.
خواهر این کندوک پیش منه!
عجب بزمیه اینجا!
همه جمعند: کندوک و زنبور و پروانه( که نمی بینمش) و گل و با و بوستان و سبزه و آبی آسمان وفرناز و دوربینشو...
منم کندوک رو خیلی دوست دارم اما خواهرشو نمی شناسم


اما زنبور رو کمتر از پروانه دوست دارم !
تازه فامیلهای شوهر هم بودن که نگفتی !!!
سلام
من بیشتر وبلاگتون رو خوندم مطالب و عکسهای خیلی زیبایی گذاشتین ............. بهتون تبریک می گمم
مرسی . خوب و خوش باشید .
به امید دیدار مجازی !
فامیل های شوهر مگه بد هستن؟
کاراشون میشه خاطره های به یاد ماندنی!
این آدمکا کجا هستن ؟ حاا که نیستند:
ها ها ها
من که نگفتم خوب نیستند . گفتم تو که از همه ی گل و بلبلها گفتی چرا اونهارو نگفتی ؟


آدمکها ؟
اینجا :
داشتم از اینجا رد می شدم شنیدم یکی به یکی دیگه میگه :
به طرف میگن شما به اون حشره چی میگین که خیلی کوچیکه روی گل می شینه شهد گل میخوره .عسل درست می کنه .....
میگه ما بهش می گیم : خسته نباشی حشره .
خسته نباشی قلی .
من اگر اشتباه نکرده باشم یک بار از شما یا خانم پروانه شنیدم که در کندوک چایی درست می کنید؟
پروانه ی عسک اول را نمی بینم. ینی حتمن در آنجایک پروانه ای هست که باید چشم بصیرت داشته باشیم و ببینیم.
در ضمن من نفهمیدم که آقای قلی سئوال پرسیدند یا پاسخ دادند.
اشتباه نمی کنید . آب را در کندوک می جوشانیم روی آتش البته و بعد توی آن چای می ریزیم . مزه دود می دهد و می نوشیم ! تشریف بیاورید در خدمت شما و خانواده هم باشیم .
) دلیل این نامگذاری این است که : یک - آن گلها را حتما پروانه دوست دارد و حتی اگر ما نمی بینمش آنجاست .
پروانه ی عسک اول : خیلی خوشحالم که این سوال را پرسیدید چون این جواب را حاضر کرده بودم ( رئیس باید از قبل بداند که ارباب رجوع چه خواهد پرسید .
دو ـ آن گلها را خانم پروانه دوست دارد و حتی اگر می توانست حتما آنجا بود !
آقای قلی تا جائی که من متوجه شدم جک تعریف کردند در مورد زنبور .
ولی مگر آقای قلی می توانند دسترسی به قسمت پاسخ هم داشته باشند که پاسخ دهند ؟!
از اون عکس کندوک خوشم میاد و دیوونه اون گل های بنفش هستم. ای ریاست محترم اصلا من عاشق این عسکهای سرزمین تپورستان هستم.
کیکاوس برای به دست آوردن چراگاههای اینجا چه ها که نکرد...
کندوک: هر جمعه کنار چشمه ای در دامنه جنوبی البرز خواهر این کندوک روی آتش به ما چای میدهد .
جمعه پیش تا رسیدیم به دوستانمان که آتش به پا کرده بودند یکیشون دستشو دراز کرد و گفت «پارچ» تونو آوردین؟!
نمیدونم این اسم و از کجا آورده بود؟
حقشه این بار که میرین کنار چشمه یک پارچ بلوری با خودت ببری و وقتی پارچ خواست اونو بهش بدی و ضمنا از طرف من بهش بگی :
حیف شد خیلی وقته که اینطرفا آفتابی نشدم
چه عکسهای قشنگی و چه کامنتهای قشنگتری!
ما به این کندوک، میگیم قابدون... من هم یکی دارم که از مادربزرگم گرفتم... البته مسی هست، همینطوره دوستان؟
اینکه الان اینجا هستید خوب است . حیف هم نشده . مرسی
قابدون البته به قشنگی کندوک نیست ولی مسی بودنش بدجوری دلمو برد ! شما که کاسه ی چینی بند زده لطف کردید یک بار هم قابدون مسی لطف کنید برای عکاسی !
نخیر. آقای قلی خودشان انگاری یک سئوالی پرسیدند و خودشان هم جواب دادند. با توضیح شما فهمیدم که ایشان جک تعریف کردند.
برای چه شما شرمنده اید؟ که قلی جک تعریف کرد؟
راستی، لطف کنید این کندوک را به شکل پینگیلیش اینجا بنویسید.
وقتی قلی جک تعریف کند در جائی که من رئیسم طبیعتا من شرمنده میشوم !
K O N D O O K
امیدوام که غلط نباشد .
بردن پارچ بلوری خیلی سخته ولی این دفعه میگم بفرمایید اینم کندوک
کندوک مسی: پسر خاله فیروز برای من عیدی یک کندوک مسی گذاشته کنار. کندوک از دارایی های همان خاله روانشاد بود که در وبلاگستان ازش نوشته بودم .
در اولین سفر به گرگان من هم دارای یک کندوک مسی میشم و دیگه به فلورا زحمت نمیدیم.
اما پارچ بلوری برای خنده خیلی خوبه !
خوش به حال هرکس که کندوک مسی دارد .