چه کار خوبی بود! رستم گور رو زده تو رگ و خوابیده چه خواب خوشی!
باز از این یک گور یک جا خوردن و خوابیدن درس نمی گیره و در جای دیگه، پس از اینگه یک گور میزنه تو رگ و به خواب خوش پس از خوردن گور میره ، تهمینه می فرسته اسبشو کش برن و همان شب در نیمه ایش رستم در تور تهمینه می افتد...
سلام معلوم میشه که در سابق بیشتر به این موضوعات بها می دادند!! روی مقواهایی وفکر کنید کل داستانها به صورت مختصری در بین فشر زیادی پخش وخوانده می شده کاش الان هم اینچنین بود اقلا بچه ها می دانستند رستم کیست!! ویا رخش چه بوده؟ ویا..... زیباست
به این فکر می کردم که زمانی این داستان ها و این تصویرها تا این حد در دسترس همه ی آدمها بوده و اما چرا همچنان همه گیر نشده ؟ و حالا با اینهمه مسائل دیگر ....
شما با خرید یک عدد پودر رختشویی تاید به مبلغ سه ریال کم حجم ترین مقدار این پودر را می گرفتید. -پنجاه گرم- بعلاوه ی یک آلبوم عسک که می بایستی عسک روی قوطی را در آن جاسازی می کردید. به عسک که دقت کنید آن را مانند آن عسک های قدیمی که توی آلبوم و با گوشه می چسباندیم می بینید. یکی از این عسک ها نایاب بود و شما می بایستی هی پودر تاید می خریدی، هی پودر تاید می خریدی، هی پودر تاید می خریدی ما هر چه خریدیم آن صفحه ی آلبوممان تکمیل نشد که نشد. و گرنه می بایستی آن را تحویل بقالی سابق -سوپری فعلی- می دادیم تا می رفتیم توی قرعه کشی یک یا چند سکه ی طلا. ولی چه باک که سکه خودمان را امروز و بعد از هزاران سال با دیدن این عسک ها گرفته ایم. ما این آلبوم را با هیچ سکه ی طلایی عوض نمی کنیم. سکه را می خواهیم چه بکنیم. که بفروشیمش شونصد هزار تومان و با پولش یک شب برویم بیرون و شام بخورم؟ کارد بخورد به شکممان. حالا چرا ادامه پیدا نکرد هم دلیلش کاملن مشخص است. نسل من انقلاب کرد. این پودر بعد از انقلاب نسل من جیره بندی شد و به شکل فله ای در مساجد آن را می خریدیم. بی هیچ قوطی و بی هیچ عسکی از شاهنامه ی فردوسی. توی کیسه ی فریزر.
یادم رفت که بازگشت شماراخوش آمدبگویم.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
چه کار خوبی بود!
رستم گور رو زده تو رگ و خوابیده
چه خواب خوشی!
باز از این یک گور یک جا خوردن و خوابیدن درس نمی گیره و در جای دیگه، پس از اینگه یک گور میزنه تو رگ و به خواب خوش پس از خوردن گور میره ، تهمینه می فرسته اسبشو کش برن و همان شب در نیمه ایش رستم در تور تهمینه می افتد...
سلام
معلوم میشه که در سابق بیشتر به این موضوعات بها می دادند!!
روی مقواهایی وفکر کنید کل داستانها به صورت مختصری در بین فشر زیادی پخش وخوانده می شده
کاش الان هم اینچنین بود
اقلا بچه ها می دانستند رستم کیست!! ویا رخش چه بوده؟
ویا.....
زیباست
به این فکر می کردم که زمانی این داستان ها و این تصویرها تا این حد در دسترس همه ی آدمها بوده و اما چرا همچنان همه گیر نشده ؟ و حالا با اینهمه مسائل دیگر ....
شما با خرید یک عدد پودر رختشویی تاید به مبلغ سه ریال کم حجم ترین مقدار این پودر را می گرفتید. -پنجاه گرم- بعلاوه ی یک آلبوم عسک که می بایستی عسک روی قوطی را در آن جاسازی می کردید. به عسک که دقت کنید آن را مانند آن عسک های قدیمی که توی آلبوم و با گوشه می چسباندیم می بینید.
یکی از این عسک ها نایاب بود و شما می بایستی هی پودر تاید می خریدی، هی پودر تاید می خریدی، هی پودر تاید می خریدی
ما هر چه خریدیم آن صفحه ی آلبوممان تکمیل نشد که نشد. و گرنه می بایستی آن را تحویل بقالی سابق -سوپری فعلی- می دادیم تا می رفتیم توی قرعه کشی یک یا چند سکه ی طلا.
ولی چه باک که سکه خودمان را امروز و بعد از هزاران سال با دیدن این عسک ها گرفته ایم. ما این آلبوم را با هیچ سکه ی طلایی عوض نمی کنیم. سکه را می خواهیم چه بکنیم. که بفروشیمش شونصد هزار تومان و با پولش یک شب برویم بیرون و شام بخورم؟ کارد بخورد به شکممان.
حالا چرا ادامه پیدا نکرد هم دلیلش کاملن مشخص است.
نسل من انقلاب کرد.
این پودر بعد از انقلاب نسل من جیره بندی شد و به شکل فله ای در مساجد آن را می خریدیم. بی هیچ قوطی و بی هیچ عسکی از شاهنامه ی فردوسی. توی کیسه ی فریزر.
یادم رفت که بازگشت شماراخوش آمدبگویم.