پدر و مادر ما هر دو روسی و ترکی می دانستند و هر وقت می خواستند ما صد در صد هیچی از حرفهاشون نفهمیم با هم روسی حرف می زدند . اول عکس ها و بعد پیام ها حال و هوای قدیم ها ر ا در من زنده کرد . در حیاط خانه ی ما که وسط یک باغ بود گاهی یک تپه از تخم آفتابگردان بود و ما وسط آنها بازی می کردیم و تمام بدنمان خارش می گرفت. مزرعه آفتابگردان هم که از قشنگترین مناظر است.
زنده باد نیشتمان گرامی
این از کامنت که ژال شرو شد و خب ادامه پیدا کرد. هوای یار و دیار کردیم و زدیم کانال دو.
تا جایی که ما می دانیم رسم دو معنی دارد یک: آیین دو: کشیدن خطوط روی جایی
ریشه رسم کردی در چیست؟
در ضمن در پیام عسک انار من فکر کرد رسم یعنی آیین و آن پیام را نوشتم.
من ریشه اش را نمی دانم. رسم در کردی ایران به معنی عسک نیست. معنی اش همان آیین است. مثلن با ترجمه: "این رسمش نیست." در کردی عراق رسم معنی عسک را می دهد. و آیا در آنجا معنی آیین می دهد را نمی دانم. -البته دور نیست اگر آن معنی را هم بدهد- اگر رشاد گذرش به اینجا بیفتد شاید کمک بیشتری بکند. در عراق، طرف می رود به عسکاسی و می گوید یک رسمی از من بکش. عسکاس هم عسکش را می اندازد.
می خواستم کلی چیزهای خوب راجع به آفتاب گردان بنویسم فکر کردم وارد حریم خصوصی اشخاص شده ام , هول شدم برگشتم !! میرم کلاس کردی و برمیگردم .
ما اعلام کردیم که کامنت پارسی هم آزاد است. فکر کردید ما دیکتاتوریم. نخیر. گردنمان از مو هم باریکتر است و همه هر آن چه دلشان می خواهد به ما می گویند. ما را از شنیدن آن چیز های خوب محروم نکنید.
در عربی به عکس (و نه عسک) میگویند «رسم»، شاید از آنجا وارد زبان کردی کردستان عراق شده باشد. پس لطفا این رسمِ نوشتن «رسم» به جای عکس را بردارید. همان عسک برایمان کافی است.
پس اگر عربی است آن را به زباله دان تاریخ می اندازیم. ممنون از روشنگریت.
کلاس کردی پر شده بود ثبت نامم نکردند . قبل از اینکه از حسرت دقمرگ شوم لطفا برایم ترجمه کنید . ضمنا نام زیبای نیشتیمان را هم برایم معنی کنید .
نیشتیمان ینی میهن. با این تلفظ nish ti man که در گویش کردی سنندج می شود نیشتمان. یعنی Nishtman یعنی آن I بعد از T حذف می شود. بعدش کدام را ترجمه کنم؟ همه را؟ چشم. تا بتوانم این کار را می کنم. با کمی این ور و آن ور که ژال به کردی ینی غزال. غزال نوشت: نوع کله قندی اش از همه بهتر بود من پاسخ دادم: زمانی که ما بچه بودیم از این نوع نبودند. -به قول تو کله قندی- همه تخت بودند. این باید تکنولوژی جدید باشد. رشاد نوشت: من هم از قدیم این نوع را ندیدم. من پاسخ دادم: فکر می کنم این نوع تازه اومده.ولی توی اینا-مرکزشون یعنی- انگار نرسیده بودند. باید از یک مهندس کشاوزی بپرسیم. رشاد نوشت: این از باغ نیامده است انگاری. -نقل به مفهوم- پاسخ دادم: نه از یک دکان این را خریده اند. در شهر رضاییه یا تبریز. یکیشو خودمان خوردیم. باقی هم که به پارسی بود. می دانید؟ کردی نیشتیمان و کردی که ژال با کردی سنندج که من بلدم متفاوت است. من وقتی نیشتیمان و یا وقتی کسانی چون که ژال کردی حرف می زنند باید آرام حرف بزنند تا متوجه بشوم. این کردیه "که ژال "یا "نیشتیمان" کردی شمال ایران است که در دره ی قاسملو یا درست تر بگویم در مرز ایران با ترکیه در مرز پیرانشهر حرف می زنند و من خیلی با آن زبان آشنایی ندارم. ولی می توانم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم. امیدورام همه ی کامنت ها را توضیح داده باشم.
اگر مجبور میشدم فقط یک نوع گل را در میان تما م گلهای دنیا انتخاب کنم گرچه به سختی اما نهایتا بی تردید این انتخاب آفتاب گردان بود . این گل فکر می کنم هزار دلیل برای دوست داشتنی بودنش داردو احتمالا فقط پانصد مورد آن مشترک است بین آدمها و بقیه برای بقیه شخصی !!! ( شنونده یعنی خواننده ! باید عاقل باشه )
یک با با گلهایی برخورد کردم که بشدت مثل آفتاب گردان بود و اسمش را گذاشته بودم آفتاب گردانهای مینیاتوری .. بعد فهمیدم اینها گلهای سیب زمینی ترشی است . برایم جالب بود که این یکی ریشه های خوراکی دارد و آن یکی تخمه های خوراکی ...
از اینهمه مقاله ها که بگذریم باید بگویم که عسکها را خیلی خیلی دوست دارم مخصوصا آن تپه سیاه را گلهای زرد وسطش دارد !
ای کاش یک روزی من این گل های سیب ترشی را می دیدم. عمرن آن ها را دیده باشم. خیلی جالب است که آنها هم شبیه این ها هستند.
من پرسیده بودم «از چین نیاوردنش؟». آخه این روزها هر چیز عجیب و غریبی که میبینیم ساخت کشور دوست و برادر، چینه. گفتم شاید این هم مثل تخممرغ و برنج مصنوعیشو ساختن.
من فکر کردم چینه وان ینی جایی که چیده شده است. نه مال چین نیست.
این ها خیلی خوشگل هستند . من یک بار از این ها دیدم که البته نصف تخمه هاش را دایی علی خورده بود و نصف دیگرش را به عنوان دستمزد اتو کردن شلوارش به من داد.
عسک اول را مخصوصن خیلی دوست دارم؛ زردش خیلی زرد است ... :)
مورد دوم این که، من از خودم خیلی بدم آمد، چون مثل فرناز بانو شهامت نداشتم که درخواست کنم کامنت ها را برام ترجمه کنید. از دست خودم ناراحت شدم. من حتا فکرش را کردم که زنگ بزنم به مامان بزرگ و این حرفها را پشت تلفن برایش بخوانم که ترجمه کند( علی رغم این که مامان بزرگ مترجم خیلی بدی است) اما این قدر بلد نبودم که از شما این را بخواهم.
حتمن ما به چشم شما خیلی خبیث و اخمو و عصبانی جلوه می کنیم. مثل معلمینی که برای این که از آن ها سئوال نکنند مدام با این و آن دعوا می کنند.
ئه و، که له قه نده که، له هموان جوانتوربو
ئه و وه خته که ئیمه منال بوین، ئه ما نه، هه ر که له قندی نون -به قولی تو نه بون-. گشتیان ته خت بون. ئه مه ئه شی تکنه لوژی جه دید بیت.
منیش کهله قهندیم نهدیوه (نهدیگه).
فیکرئه که م تازه ئه ما نه ده ر هاتگه. وه لی ناو راسه کانی گیشتی پوو که. نازانم بو چه؟ ئه شی له موهه ندیسک که شاوه ر زی بپرسین.
له چینهوه نهیانهاوردگه؟
نه. له دووکان سه ندیگیه. وه لی له شاری ره زاییه. یا توریز. دانیکی هاوردو خواردمان.
لازم به یادآوری است که در این وبلاق وزین به کامنت های پارسی هم پاسخ داده می شود.
پدر و مادر ما هر دو روسی و ترکی می دانستند و هر وقت می خواستند ما صد در صد هیچی از حرفهاشون نفهمیم با هم روسی حرف می زدند .
اول عکس ها و بعد پیام ها حال و هوای قدیم ها ر ا در من زنده کرد
.
در حیاط خانه ی ما که وسط یک باغ بود گاهی یک تپه از تخم آفتابگردان بود و ما وسط آنها بازی می کردیم و تمام بدنمان خارش می گرفت.
مزرعه آفتابگردان هم که از قشنگترین مناظر است.
زنده باد نیشتمان گرامی
این از کامنت که ژال شرو شد و خب ادامه پیدا کرد. هوای یار و دیار کردیم و زدیم کانال دو.
تازگی ها «عسک» به «رسم» تغییر نام داده ؟
رسم را در دو یادداشت قبل و در کامنت ها به طور آزامایش باب کردیم. بعد از دعوای مفصلی که با خانم فرناز کردیم.

در کردستان عراق به عسک می گویند رسم.
تا جایی که ما می دانیم رسم دو معنی دارد
یک: آیین
دو: کشیدن خطوط روی جایی
ریشه رسم کردی در چیست؟
در ضمن در پیام عسک انار من فکر کرد رسم یعنی آیین و آن پیام را نوشتم.
من ریشه اش را نمی دانم. رسم در کردی ایران به معنی عسک نیست.
معنی اش همان آیین است.
مثلن با ترجمه:
"این رسمش نیست."
در کردی عراق رسم معنی عسک را می دهد. و آیا در آنجا معنی آیین می دهد را نمی دانم. -البته دور نیست اگر آن معنی را هم بدهد- اگر رشاد گذرش به اینجا بیفتد شاید کمک بیشتری بکند.
در عراق، طرف می رود به عسکاسی و می گوید یک رسمی از من بکش. عسکاس هم عسکش را می اندازد.
می خواستم کلی چیزهای خوب راجع به آفتاب گردان بنویسم فکر کردم وارد حریم خصوصی اشخاص شده ام , هول شدم برگشتم !!
میرم کلاس کردی و برمیگردم .
ما اعلام کردیم که کامنت پارسی هم آزاد است. فکر کردید ما دیکتاتوریم. نخیر. گردنمان از مو هم باریکتر است و همه هر آن چه دلشان می خواهد به ما می گویند.

ما را از شنیدن آن چیز های خوب محروم نکنید.
در عربی به عکس (و نه عسک) میگویند «رسم»، شاید از آنجا وارد زبان کردی کردستان عراق شده باشد. پس لطفا این رسمِ نوشتن «رسم» به جای عکس را بردارید. همان عسک برایمان کافی است.
پس اگر عربی است آن را به زباله دان تاریخ می اندازیم.
ممنون از روشنگریت.
به تو نگاه می کنند
گل های آفتاب گردان
وقتی که
از کنار ابرهای چشم من
به مهربانی گذر کنی
علی آریا ( هفت پرده )
دس مریزاد علی. لنگ انداختیم. ولی این تو را می دانم که من نیستم.
کلاس کردی پر شده بود ثبت نامم نکردند . قبل از اینکه از حسرت دقمرگ شوم لطفا برایم ترجمه کنید . ضمنا نام زیبای نیشتیمان را هم برایم معنی کنید .
نیشتیمان ینی میهن. با این تلفظ

nish ti man
که در گویش کردی سنندج می شود نیشتمان.
یعنی
Nishtman
یعنی آن I بعد از T حذف می شود.
بعدش کدام را ترجمه کنم؟ همه را؟
چشم.
تا بتوانم این کار را می کنم. با کمی این ور و آن ور
که ژال به کردی ینی غزال. غزال نوشت:
نوع کله قندی اش از همه بهتر بود
من پاسخ دادم:
زمانی که ما بچه بودیم از این نوع نبودند. -به قول تو کله قندی- همه تخت بودند. این باید تکنولوژی جدید باشد.
رشاد نوشت:
من هم از قدیم این نوع را ندیدم.
من پاسخ دادم:
فکر می کنم این نوع تازه اومده.ولی توی اینا-مرکزشون یعنی- انگار نرسیده بودند. باید از یک مهندس کشاوزی بپرسیم.
رشاد نوشت:
این از باغ نیامده است انگاری. -نقل به مفهوم-
پاسخ دادم:
نه از یک دکان این را خریده اند. در شهر رضاییه یا تبریز. یکیشو خودمان خوردیم.
باقی هم که به پارسی بود.
می دانید؟ کردی نیشتیمان و کردی که ژال با کردی سنندج که من بلدم متفاوت است. من وقتی نیشتیمان و یا وقتی کسانی چون که ژال کردی حرف می زنند باید آرام حرف بزنند تا متوجه بشوم. این کردیه "که ژال "یا "نیشتیمان" کردی شمال ایران است که در دره ی قاسملو یا درست تر بگویم در مرز ایران با ترکیه در مرز پیرانشهر حرف می زنند و من خیلی با آن زبان آشنایی ندارم. ولی می توانم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم.
امیدورام همه ی کامنت ها را توضیح داده باشم.
اگر مجبور میشدم فقط یک نوع گل را در میان تما م گلهای دنیا انتخاب کنم گرچه به سختی اما نهایتا بی تردید این انتخاب آفتاب گردان بود .
این گل فکر می کنم هزار دلیل برای دوست داشتنی بودنش داردو احتمالا فقط پانصد مورد آن مشترک است بین آدمها و بقیه برای بقیه شخصی !!! ( شنونده یعنی خواننده ! باید عاقل باشه )
یک با با گلهایی برخورد کردم که بشدت مثل آفتاب گردان بود و اسمش را گذاشته بودم آفتاب گردانهای مینیاتوری .. بعد فهمیدم اینها گلهای سیب زمینی ترشی است . برایم جالب بود که این یکی ریشه های خوراکی دارد و آن یکی تخمه های خوراکی ...
از اینهمه مقاله ها که بگذریم باید بگویم که عسکها را خیلی خیلی دوست دارم مخصوصا آن تپه سیاه را گلهای زرد وسطش دارد !
ای کاش یک روزی من این گل های سیب ترشی را می دیدم. عمرن آن ها را دیده باشم. خیلی جالب است که آنها هم شبیه این ها هستند.
وای مرسی . خیلی عالی بود . ژال .. مثل کژال ..
خلاصه خیلی خوش گذشت . همگی زنده باشید و سلامت .
در اولین باری که آفتاب گردان مینیاتوری دیدم برایتان می فرستم .. یا خودش را و یا عسکش را .
ممنون. خودش البته از عسکش حتمن بهتر است.
من پرسیده بودم «از چین نیاوردنش؟». آخه این روزها هر چیز عجیب و غریبی که میبینیم ساخت کشور دوست و برادر، چینه. گفتم شاید این هم مثل تخممرغ و برنج مصنوعیشو ساختن.
من فکر کردم چینه وان ینی جایی که چیده شده است.
نه مال چین نیست.
کاک محسن ئه مه به عه کس به کوردی خومان ده لین ونه
wena
نه م بیستو.
این ها خیلی خوشگل هستند . من یک بار از این ها دیدم که البته نصف تخمه هاش را دایی علی خورده بود و نصف دیگرش را به عنوان دستمزد اتو کردن شلوارش به من داد.

عسک اول را مخصوصن خیلی دوست دارم؛ زردش خیلی زرد است ... :)
مورد دوم این که، من از خودم خیلی بدم آمد، چون مثل فرناز بانو شهامت نداشتم که درخواست کنم کامنت ها را برام ترجمه کنید. از دست خودم ناراحت شدم. من حتا فکرش را کردم که زنگ بزنم به مامان بزرگ و این حرفها را پشت تلفن برایش بخوانم که ترجمه کند( علی رغم این که مامان بزرگ مترجم خیلی بدی است) اما این قدر بلد نبودم که از شما این را بخواهم.
حتمن ما به چشم شما خیلی خبیث و اخمو و عصبانی جلوه می کنیم. مثل معلمینی که برای این که از آن ها سئوال نکنند مدام با این و آن دعوا می کنند.
جذبهی شما ، ما را گرفت آقااااااااا ...