اصفهان...چقدر این شهر برای من خاطره دارد، شبهای زاینده رود، زیر پل خواجو و صدای زیبای مردی که بیشتر شبهای جمعه آنجاست و همهی مردم اصفهان میشناسندش، هر چه بخواهی بی هیچ شائبه ای برایت میخواند... میدان نقش جهان، حجرههای تو در توی بازارهایی که هیچ وقت که از دیدنشون سیر نمیشم. یک بار از یکی از این راهنماها دربارهی دلیل این که پنجرهها را در گذشته به شکل عکس اول می ساختند، پرسیدم، گفت طیف نوری که از این این رنگ بندیها داخل اتاق ایجاد میشود، آرامش بخش است و حیوانات و حشرهها را هم فراری میدهد چند دلیل دیگر هم گفت که یادم نیست.
پس این پل مجهز به تکنولوژی دفع حشرات هم هست. اینو اصلن نمی دونستم.
به به زاینده رود... چه خوب که زاینده رود اینقدر پر آبه!
یک بار در وی او ای یک ایرانشناس خیلی سالمند که نامش را به یاد ندارم دیدم. آنقدر سالمند بود که گاهی پرسش ها را نمی فهمید و هر چه جواب میداد شنیدنی بود. از او پرسیدند وقتی مردی دوست داری کجا در خاک شوی گفت: اصفهان کنار زاینده رود در کنار آرامگاه یک تن دیگر (به یاد ندارم که را گفت) باز پرسیدند چرا شیراز نه ؟ گفت: آخر مردم اصفهان قدر آثار تاریخی خودشان را می دانند و خوب نگهداری می کنند ولی شیرازی ها تخت جمشید و پاسارگاد و.. خوب نگه نمی دارند.
چه جواب خوبی. آنچه که در اصفهان مانده اگر در هرجای دیگری بود دیگر نمانده بود.
پل که نه منظورم بناهایی است که در و پنجرههایی به شکل عکس اول دارند.
یکی از شهرهایی که دیدم ساختمان های قدیمی را به همان گونه که بودند نگهداری می کنند سنندجه. در این شهر هر کسی در خانه قدیمی زندگی می کند اجازه تخریب را ندارد و اگر قصد بر فروش خانه باشد میراث فرهنگی خودش آن را می خرد و حتا صاحب خانه می تواند در آن زندگی کند و ..... خانه های زیادی در سنندج با این در و پنجره ها هست. و الحق که خیلی رویایی هستند.
جالب اینکه مردم اصفهان خیلی به زاینده رود علاقمند هستند و می دیدیم که عصرها خانواده های اصفهانی با یک فلاسک چای و یک کیسه تخمه می آیند می نشینند کنار رودخانه و رود را تماشا می کنند و لذت می برند.
جالبتر اینکه وقتی می رفتند هیچ اثری از پوست تخمه روی زمین دیده نمی شد!
بعضی وقت ها فکر می کنم تقریبا از وسط تمام پایتخت های دنیا یک رودخونه رد می شه الا تهران. چرا؟
آب کرج روخدونه تهرون بود. الان شده بولوار کشاورز. مطمئن باش اگه از تهرونم رد شده بود تا حالا پر شده بود. البته یه چیز دیگه ام هست و اون اینه که تهرون خیلی به کوه نزدیکه و روخدونه ای هنوز درست نشده که از تهرون رد بشه. در مورد پوست تخمه راست میگی. بعد از سخنرانی آقای خاتمی در میدان نقش جهان دیده می شد که جوونای سبز اصفهان دارند اونجا رو جارو میکنند. شاید همیشه این کار رو میکنن و ما اون یکی رو دیدیم.
در اصفهان و به خصوص خانههای اطراف میدان نقش جهان هم از این خانههای رویایی زیاد هست که گذشته از معماریهای زیبا در جای جای این خانهها به انواع و اقسام اشیاء عتیقه از ظرف و ظروف گرفته تا پستوهای متروکهای که به شکل عجیبی رنگ و بوی گذشته دارند، بر میخورید. اصفهانیها به همون خوبی که بناهای تاریخیشان را حفظ کردهاند، از این اشیاء عتیقه هم نگهداری میکنند. گاهی اوقات با خودم فکر میکنم هر اصفهانی در خانهی خودش یک موزهی خانگی دارد.
اصفهان...چقدر این شهر برای من خاطره دارد، شبهای زاینده رود، زیر پل خواجو و صدای زیبای مردی که بیشتر شبهای جمعه آنجاست و همهی مردم اصفهان میشناسندش، هر چه بخواهی بی هیچ شائبه ای برایت میخواند...
میدان نقش جهان، حجرههای تو در توی بازارهایی که هیچ وقت که از دیدنشون سیر نمیشم.
یک بار از یکی از این راهنماها دربارهی دلیل این که پنجرهها را در گذشته به شکل عکس اول می ساختند، پرسیدم، گفت طیف نوری که از این این رنگ بندیها داخل اتاق ایجاد میشود، آرامش بخش است و حیوانات و حشرهها را هم فراری میدهد چند دلیل دیگر هم گفت که یادم نیست.
پس این پل مجهز به تکنولوژی دفع حشرات هم هست. اینو اصلن نمی دونستم.
به به! باعث افتخاره. عکس های ما اومد اینجا. البته لازم به توضیحه که عکس دوم از تیناس!
حالا ما تمام عسکارو به حساب شما نوشتیم. صداشو اگه در نیاری همه چی حله.
به به زاینده رود...
چه خوب که زاینده رود اینقدر پر آبه!
یک بار در وی او ای یک ایرانشناس خیلی سالمند که نامش را به یاد ندارم دیدم. آنقدر سالمند بود که گاهی پرسش ها را نمی فهمید و هر چه جواب میداد شنیدنی بود.
از او پرسیدند وقتی مردی دوست داری کجا در خاک شوی گفت: اصفهان کنار زاینده رود در کنار آرامگاه یک تن دیگر (به یاد ندارم که را گفت)
باز پرسیدند چرا شیراز نه ؟ گفت: آخر مردم اصفهان قدر آثار تاریخی خودشان را می دانند و خوب نگهداری می کنند ولی شیرازی ها تخت جمشید و پاسارگاد و.. خوب نگه نمی دارند.
چه جواب خوبی. آنچه که در اصفهان مانده اگر در هرجای دیگری بود دیگر نمانده بود.
پل که نه منظورم بناهایی است که در و پنجرههایی به شکل عکس اول دارند.
یکی از شهرهایی که دیدم ساختمان های قدیمی را به همان گونه که بودند نگهداری می کنند سنندجه. در این شهر هر کسی در خانه قدیمی زندگی می کند اجازه تخریب را ندارد و اگر قصد بر فروش خانه باشد میراث فرهنگی خودش آن را می خرد و حتا صاحب خانه می تواند در آن زندگی کند و .....
خانه های زیادی در سنندج با این در و پنجره ها هست. و الحق که خیلی رویایی هستند.
جالب اینکه مردم اصفهان خیلی به زاینده رود علاقمند هستند و می دیدیم که عصرها خانواده های اصفهانی با یک فلاسک چای و یک کیسه تخمه می آیند می نشینند کنار رودخانه و رود را تماشا می کنند و لذت می برند.
جالبتر اینکه وقتی می رفتند هیچ اثری از پوست تخمه روی زمین دیده نمی شد!
بعضی وقت ها فکر می کنم تقریبا از وسط تمام پایتخت های دنیا یک رودخونه رد می شه الا تهران. چرا؟
آب کرج روخدونه تهرون بود. الان شده بولوار کشاورز. مطمئن باش اگه از تهرونم رد شده بود تا حالا پر شده بود. البته یه چیز دیگه ام هست و اون اینه که تهرون خیلی به کوه نزدیکه و روخدونه ای هنوز درست نشده که از تهرون رد بشه.
در مورد پوست تخمه راست میگی. بعد از سخنرانی آقای خاتمی در میدان نقش جهان دیده می شد که جوونای سبز اصفهان دارند اونجا رو جارو میکنند. شاید همیشه این کار رو میکنن و ما اون یکی رو دیدیم.
در اصفهان و به خصوص خانههای اطراف میدان نقش جهان هم از این خانههای رویایی زیاد هست که گذشته از معماریهای زیبا در جای جای این خانهها به انواع و اقسام اشیاء عتیقه از ظرف و ظروف گرفته تا پستوهای متروکهای که به شکل عجیبی رنگ و بوی گذشته دارند، بر میخورید. اصفهانیها به همون خوبی که بناهای تاریخیشان را حفظ کردهاند، از این اشیاء عتیقه هم نگهداری میکنند. گاهی اوقات با خودم فکر میکنم هر اصفهانی در خانهی خودش یک موزهی خانگی دارد.
هی اسم این اصفهان را نیارین که دلم میخاد به اصفهان برگردم..
ممنونم از عکسای قشنگت. خیلی عالی بودن
خب برگرد. بده مگه. ولی چن سال دیگه!!
عسکام قابلی نداره.