عسک‌هایی که می‌گیریم
عسک‌هایی که می‌گیریم

عسک‌هایی که می‌گیریم

نمایشگاه بی.....


بیست و سومین نمایشگاه کتاب

کتاب؟

عسک از:خودم

من نمی دانم که نمایشگاه کتاب، بی صادق و بی هوشنگ و بی عباس و بی فروغ و بی محمود و بی..........

رفتن دارد؟

نظرات 8 + ارسال نظر
شهرزاد دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 http://se-pi-dar.blogsky.com

نه ندارد. معلوم است که ندارد دلم به حال کسانی مثل خودم که مجبورند حداقل سه چهار بار به این بازار مکاره سر بزنن می‌سوزه. از حق نگذریم که همیشه حال و هوای خرید کتاب را دوست داشته‌ام.
ضمنن آتشی که نمیرد را به روز کرده‌ام.

چه خوب که آتشی که نمیرد به روز شد. حتمن در آن جا می بینمتان.
شما حداقل روزی سه چاهار بار به آن جا می روید؟ ایوب هم این قدر صبر نداشت.
حال و هوای خریدن کتاب را ما هم داریم. اصلن کتاب یالوازم التحریر.
تنها دککان هایی که می توانند مرا در پیاده رو میخکوب کنند این دو هستند. و یک دککان دیگری که قبل از انقلاب بود و حالا نیست.

شهرزاد دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 14:45 http://se-pi-dar.blogsky.com

مگر قرار است کل کتاب‌های آنجا را برای شرکت بخریم؟‌ من ترجیح می‌دم اخراجم کنند ولی این همه نمایشگاه نروم. منظورم سه چهار بار در کل مدت زمان برگزاری نمایشگاه بود.

بازم براتون صبر آرزو می کنم.

پروانه دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 15:01

هر چه باشد دوست دارم بروم آنجا.
ولی آنقدر دور و برم شلوغ هست که فقط تنها سرگرمیم وبگردی است.البته شاهنامه و فردوسی.

شاهنامه همه جا هست. کتابهای نویسندگان تصویر، به هم چنین. می ماند کتابهایی که در آن جا می بینید:
حاشیه ای بر کتاب حاج .........
مقدمه ای بر کتاب حاج .........
رساله ای در مقامات حاج ......
حدیثی اندر کرامات حاج ........
روح بعد از زندگی
زندگی بعد از مرگ
مرگ قبل از روح
روح قبل از قبض جان
احکام دفن میت مسلمان در بلاد غیر اسلامی
احکام دفن میت غیر مسلمان در بلاد اسلامی

فرناز دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 16:36 http://farnaz.aminus3.com/

هرسال حسرت نمایشگاه به دلم می ماند از نظر کاری درست در زمانی اتفاق می افتاد که نمی توانستم به تهران بروم .. امسال فکر می کردم که چون کار نمیکنم خواهم توانست اما اینبار هم وضعیت جسمی و گرفتاری هائی از این قبیل این اجازه را به من نداد گرچه شنیده ها باعث شد اینبار حسرتی هم نداشته باشم .

پروانه جان لطفا از آن کتابهائی که لیست کرده ای برای من بخر مگه نگفته بودی اگه چیزی لازم داشتم به تو بگم ؟ :‌)

اصلن حسرتی ندارد ندیدن این نمایشگاه.

پروانه دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 21:52

به فرناز:
می خرم برات

پروانه سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:43

فرناز گرامی
لیست کتابهایی که می خواهی همراه با انتشارات و اگر توانستی غرفه برایم با رایان پیکی بفرست تا برایت خریداری کنیم . ترانه و سالار هم قرار است بروند نمایشگاه.

پروانه سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:56

محسن گرامی
وقتی می خوانم "شاهنامه همه جا هست!" دلم می گیرد و با خود می گویم وبلاگ های محسن گرامی و دوستانشان شاهنامه را این گونه می بیینند که می نویسند خون سیاوش به گردن سودابه است و ایشان هیچ پاسخی نمی نویسند و دیگر دوستان اعتراضی نمی کنند و تازه متهم به حاشیه نویسی می شویم!...به هر روی به گمانم سخن از شاهنامه با شما و وبلاگهای شما هیچ اثری بر کسی ندارد که هیچ، آن وقت با این سخن روبه رو می شوم که شاهنامه همه جا ریخته. درست می فرمایید شاهنامه ای که دیدهایی اینچنینی در ذهن ها جا انداخته شده بگذار همه جا بریزد وقتی فروغ و صادق و عباس و... نیستند ما برای چه به نمایشگاه کتاب برویم...!
اصلن نمایشگاه برویم که زحمت ایران دوستان روی شاهنامه را ببینیم حالا شاهنامه شاهنامه ست دیگر کاری که نفیسی و.. دیگران کردند کردند مگر چه ایرادی داشت که حالا بریم سری به نمایشگاه بزنیم و شاهنامه جنیدی و خالقی مطلق را ببینیم... ..
بدرود

من منظورم از این که شاهنامه همه جا هست اینه که اونو توی کتابفروشی های روبروی دانشگاهم می تونید پیدا کنید. با انواع و اقسام چاپهای نفیس و با قاب و مینیاتور و .... اینا. با تصحیح و حواشی نویسی هرکسی، چه جنیدی و خالقی مطلق .... چه فروزانفر و سعید نفیسی..... و همه جا هست دقیقن بر میگرده به همین. خیلی هم خوشحال باشم که این کتاب در واویلا بازار امروز، همه جا هست و در دسترس. بنابراین به آن فکر نمی کنم. دغدغه ام در این روزها شاهنامه نیست. ولی کتابهایی که بحثشان رفت را دیگه داریم به شکل زیراکسی با چاپ بد و مانند سی دی های قاچاق میخریم.
این روزها کتاب های اینان از مصادیق بارز جرم است در صورتی که شاهنامه نیست. همین.
نمیدونم تونستم نظرمو برسونم؟
***
در مورد این که خون سیاوش به گردن سودابه هست را من از ابتدای تاریخ که خودم هم در آن بودم این گونه شنیده ام. شاهنامه ای هم که من خوانده ام همین را می گوید. اگر چیزی ننوشته ام برای اینه که خودمم نمیدونم که ممکنه غیر از این باشه.
در مورد آن نوشته ها هم عرض کنم که بحث را من قطع کردم چون میدانستم که به راهی می رود که هیچ کس دوست ندارد. و گرنه دوستان پاسخ های خودشان را نوشتند که در آنجا نیامد.

پروانه چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:22

با درود
یک- در هیچ جای هیچ شاهنامه ای چنین چیزی نوشته نشده است این برداشت های گوناگون شاهنامه است. حال برداشت شما از شاهنامه چنین است.

دو - بهتر بود برای پایان دادن به آن داستان با تایید نکردن آن پیام آغاز می کردید.به هر حال خسروان صلاح مملکت خویش دانند.

سه- شاهنامه از دید من کتاب بسیار ارجمندی است که نباید آن را این چنین خوار در برابر کتابهای دیگر آورد.

با پوزش از دیرکرد در پاسخ
با سپاس

درست است. مقصر من بوده ام. ولی باید عرض کنم که علت این تقصیر این است که این خسرو از جمله خسروانی است که صلاح مملکت خویش نداند.
در مورد شاهنامه هم عرض کنم که شاهنامه از نظر من هم کتاب ارجمندی است ولی تقدسی برای آن قائل نیستم و بنابراین برای صحبت در باره اش کلماتم را گلچین نمی کنم.
ممنون از پاسختان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد