عسک‌هایی که می‌گیریم
عسک‌هایی که می‌گیریم

عسک‌هایی که می‌گیریم

فیروزه


خط  ِ مهدی کمالی کردستانی

عسک از: خودم

نظرات 5 + ارسال نظر
فیروزه چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:52

منظورش من بودم ها ;)

بدون شک.

فرناز چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 19:25 http://farnaz.aminus3.com/

خودمان فهمیدیم ! همه فهمیدند الا خواجه حافظ شیرازی .

این کامنت چند منظوره است چون برای آن یکی هنوز چیزی ننوشته بودم !‌!‌!‌

یک کامنت در عمری ما را بس.
راستی ما می توانیم از عسک های وبلاق وزین شما بدزدیم و بیاوریم این جا بچسبانیم. البته با توصیف خودمان از عسک؟ ولی با نام خودتان البته.
این کامنت را در وبلاق وزینتان هم می نویسیم.

فرناز پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:14 http://farnaz.aminus3.com/

اگر اون عکس ها واقعا به درد دزدیدن می خوره چه بهتر که شما بدزدید تا غریبه ها که اجازه هم نمی گیرن !
تازه شاید خودم بیام کامنت بذارم و کلی هم تعریف کنم ! ! !

این جوری که خیلی خوب میشه. می دزدیم. ولی یادتون باشه که با اسمی دیگر کامنت بگذارید. تا مردم فکر نکنند که خودتان برای خودتان کامنت گذاشته اید.

داریوش کمالی جمعه 24 دی‌ماه سال 1389 ساعت 23:14

روزِ وصلِ دوستداران یاد باد یاد باد! آن روزگاران یاد باد!
پاینده باشید

یک چیزی که من خودم شاهدش بودم این بود که این بزرگوار وقتی می خواستند امضایی به زیر مرقعی که برای من نوشته بودند، بزنند. حتمن واژه کردستانی هم در آن بود.
تا آن روز از ایشان نپرسیده بودم. چرا که جسارت این سئوال را نمی کردم. ولی یکی دیگر از هنر جویان قدیمی تر پرسید که:
استاد من دقت کرده ام و دیده ام که شما در کلیه امضاهایتان حداقل کردستانی را دارید.
ایشان فرمودند:
نام من در شناسنامه مهدی کمالی کردستانی است. حالا من امضاهایی زیر مرقع ها می کنم. مانند:
مهدی کردستانی
کمالی کردستانی
کردستانی
مهدی کمالی کردستانی

نام من اول
کردستانی است
بعد کمالی کردستانی
و بعد مهدی کمالی کردستانی
ولی در تمام این نامها به آن چه دوست دارم بنویسم و می دانم باید بنویسم این است که بخش کردستانی اش باید باشد. غیر قابل حذف است.
****
داریوش جان عزیز می توانم از شما خواهش کنم که از این به بعد به افتخار جد بزرگوارت، در نامت کردستانی را هم بنویسی؟
من آدم شوینیستی نیستم. ولی فکر کنم شما این را به مهدی بدهکارید.

داریوش کمالی کردستانی یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1389 ساعت 19:55

درود بر شرفتان ،به نکته خوبی اشاره فرمودید ، به روی چشم ... راستی جنابعالی هم کرد هستید؟


هه ر کوردم

گه ر چی تووشی ره نجه رویی و حه سرت و ده ردم ئه من

قه ت له ده س ئه م چه رخه سپله نا به زم مه ردم ئه من

عاشقی چاوی که ژال و گه ردنی پر خال نیم

عاشقی کیوو ته لان و به نده ن و به ردم ئه من

من له لومه و تانه و زنجیر و دار باکم نیه

له ت له تم که ن بم کوژن هیشتا ئه لیم کوردم ئه من

گه ر له برسانا و له به ر بی به رگی ئه مرو ره ق هه لیم

نوکه ری بیگانه ناکه ام تا له سه ر عه ردم ئه من

هیمن

ترجمه فارسی:

همیشه من کرد هستم

اگر چه همیشه مبتلا به رنج و دچار حسرت و درد و ناراحتی هستم

هی چوقت در مقابل این روزگار دون و پست تسلیم نخواهم شد من مرد هستم.

عاشق چشم غزال و گردن زیبای پر خط و خال نیستم

عاشق کوه و صخره و دره و دمن و سنگ هستم

من از سرزنش و طعنه و زنجیر و طناب دار ترسی ندارم

اگر تکه پاره ام کنند و مرا بکشند باز هم میگویم که من کرد هستم

اگر از گرسنگی و بی لباسی امروز سرمازده بشوم (از سرما بمیرم )

تا روی زمین هستم نوکر بیگانه نخواهم شد



من پدرم کرد بود. ولی من در تهران متولد شدم و در جمع شاید پانزده سالی از عمر حدود شصت سالم را در کردستان زندگی کردم.
کردی می دانم و از شعر ماموستا هیمن هم خیلی لذت بردم. خیلی خیلی کار خوبی کردی که این را برایم نوشتی.
ممنون از لطفت ای نواده خلف مهدی کمالی کردستانی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد