چند روزی روی درخچه های بزرگراه نیایش شکوفه های یخی داشتیم خوب شد بارون اومد و همه آب شدند چون دیگه با دوده تیره شده بودند
این عکسها کدوم شهره؟
برگی روی درخت نبود؟ پس اون برگا که سرشون از زیر برف و یخا درآوردن چیه؟
این عسکارو همکار خانم شهرزاد از شهر کرج گرفته اند. خب این برگا زیر برف هستند بعدن که برفا آب شدن مینویسیم که: ببخشید کلی برگ بر درخت بود. نزنید توی ذوق مبارکمان. خواستیم خیرسرمان مانند هدایت شوخی کرده باشیم.
عکسها بیشتر از اینا بودن، به عکاسش گفتم با این که عکسهات از یخ و زمستان می گن ولی سبزهها فضای سرد و یخ گرفته عکسهات رو لطیف کردن، طبیعت از میون قطره های آبی که از قندیلها می چکه به آدم لبخند میزنه گفت: این قسمتهایی که من عکسشو انداختم ، روزانه خیلی ها می بینن و از کنارش بی خیال رد می شن وقتی داشتم از اون محوطه عکس می گرفتم، می شنیدم که رهگذرها مسخره ام می کنن که اینو ببین داره از چی عکس میاندازه... از صحبتهاش یاد حرف یکی از دوستان افتادم که همیشه می گفت: اگه یه روز اومدی بیرون و تو آواز پرنده ها و رنگ درختان و رفت و آمد مردم چیز تازه ای ندیدی بدون اون روز یه قدم به روزمرگی نزدیک شدی، همین رو براش تعریف کردم و به نگاه قشنگش آفرین گفتم.
اون حرف دوستتون خیلی حرف درستی بوده.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
در مشهد ما هنوز بارون درست و حسابی هم نیومده چه برسه به برف.... دارم می پوسم... برف نیومده... نیومده... نکنه قهر کرده ننه سرما.
مگه مشدم برف میاد؟
تازه ننه سرما شش روز آخر اسفند میاد. هنوز کو تا اون وقت.
چند روزی روی درخچه های بزرگراه نیایش شکوفه های یخی داشتیم خوب شد بارون اومد و همه آب شدند چون دیگه با دوده تیره شده بودند
این عکسها کدوم شهره؟
برگی روی درخت نبود؟ پس اون برگا که سرشون از زیر برف و یخا درآوردن چیه؟
این عسکارو همکار خانم شهرزاد از شهر کرج گرفته اند.
خب این برگا زیر برف هستند بعدن که برفا آب شدن مینویسیم که:
ببخشید کلی برگ بر درخت بود.
نزنید توی ذوق مبارکمان. خواستیم خیرسرمان مانند هدایت شوخی کرده باشیم.
عکسها بیشتر از اینا بودن، به عکاسش گفتم با این که عکسهات از یخ و زمستان می گن ولی سبزهها فضای سرد و یخ گرفته عکسهات رو لطیف کردن، طبیعت از میون قطره های آبی که از قندیلها می چکه به آدم لبخند میزنه
گفت: این قسمتهایی که من عکسشو انداختم ، روزانه خیلی ها می بینن و از کنارش بی خیال رد می شن وقتی داشتم از اون محوطه عکس می گرفتم، می شنیدم که رهگذرها مسخره ام می کنن که اینو ببین داره از چی عکس میاندازه...
از صحبتهاش یاد حرف یکی از دوستان افتادم که همیشه می گفت: اگه یه روز اومدی بیرون و تو آواز پرنده ها و رنگ درختان و رفت و آمد مردم چیز تازه ای ندیدی بدون اون روز یه قدم به روزمرگی نزدیک شدی، همین رو براش تعریف کردم و به نگاه قشنگش آفرین گفتم.
اون حرف دوستتون خیلی حرف درستی بوده.