عسک‌هایی که می‌گیریم
عسک‌هایی که می‌گیریم

عسک‌هایی که می‌گیریم

تولدت مبارک صادق


 بیست و هفتم بهمن 

تولد صادق هدایت 

 عسک از عسک از: خودم

 

 

نظرات 12 + ارسال نظر
فرناز چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 22:35 http://farnaz.aminus3.com/

گاهی وقتها دست های آدمها از چشم های آنها هم رساتر صحبت می کند . دستهای زیبا اما غمگینی دارد . تولدش مبارک .

چه خوب که شما هم این دستها را دیدید. این دستها خیلی مشهورند. به یک چیز دیگری هم مشهور هستند و آن این که شاهدان عینی گفته اند به طور مطلق در موقع سخن گفتن دستهایش را حرکت نمی داد و معمولن توی جیبش بود. و به جای حرکت دستها از کلمات برای بیان منظورش استفاده می کرد. چیزی که خیلی از ما نداریم و چونان انسانهای اولیه بیشتر با دستها حرف می زنیم. البته ایتالیایی ها رکورد این حرکت هستند که از نیاکان اولیه ما برایمان به یادگار مانده.
اصل این عسک را من در هیچ جا ندیده ام. حتا در وب سایتش هم پیدا نکردم.

رشاد پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:25

1. این عسک در محله‌ی ما «ف ی ل ت ر» است.
2. چرا دیگر آواتار من در وبلاق‌های وزین دیده نمی‌شود؟ نکند قیافه‌ی من هم «ف ی ل ت ر» است!

شاید در محله شما اینترنتتان از آی اس پی مخابراته که تنها سایت ف.ی.....تررر نشده در آن وبلاق وزین خواجه حافظ شیرازیه. و شاید هم این هنوز از نتایج سحر است. باید بنشینیم تا صبح دولتشان بدمد.
آواتارت در هر کامنتی که ایمیلت را ننویسی دیده نمی شود. من حالا که دارم نگاه می کنم هر کامنتی که ایمیلت را ننوشتی آواتار نداری.
از جمله همین یکی.
بگذار خودم هم با همین کامنتت یک تستی بکنم. اگر آن را هم خودت ندیدی باید بروی بشوی کارمند مخابرات.
(;

رشاد پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:38

. این عسک در محله‌ی ما «ف ی ل ت ر» است.
2. چرا دیگر آواتار من در وبلاق‌های وزین دیده نمی‌شود؟ نکند قیافه‌ی من هم «ف ی ل ت ر» است!

من از سرویس دهنده اینترنتی تو خیلی معذرت می خوام. انگاری کلن پیکو فایل پرید. این می دونی یعنی چی؟
یعنی به قول یکی از دوستان:
بدبخت شدیم.

رشاد پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 16:18

1. الان دیگه باز میشود.
2. جالب این که سایت خانه کتاب وابسته به وزارت ارشاد ف ی ل ت ر است.
3. مشکل تو به من هم سرایت کرده. نمیشود کاری بکنی بدون نوشتن هر دفعه ایمیل آواتارم بیاید؟ کارمندی مخابرات خیلی بدنامی دارد.

1 - مشکل پیکوفایلم برطرف شده. فعلن.
2 - نوبت خود ارشادم می رسه. کتابخانه که بماند.
3 - اگه توی باکسایی که اسم می نویسی یا ایمیل می نویسی یکی دو تا کلیک بکنی اسم و آدرس ایمیلتو می بینی و میتونی انتخابش کنی که دیگه ننویسی.

رشاد پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 22:34

ببینم تو محله‌ی شما هم وبلاگ پرواز پروانه ف ی ل ت ر ه ؟ من که امروز نتونستم باز کنم.

تمام بلاق اسبات فیلتررررررررررررره. منم دو سه تا قدیمی توش داشتم که همه اش رو فیل خبیثی توش تر زده. باید برای دیدن آن وبلاق روی لینکش در وبلاق وزین بعداز بیست و سه تقه بزنی.
چون فکر می کنیم موقتی است فعلن این تغییر را در وبلاق های وزین دیگر نداده ایم. اتفاقند برو اونجا و بخشی از شاهنامه را با صدای ملکوتی من گوش بده.

پروانه جمعه 29 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:43

تا به حال هر چه عکس از ش دیده بودم به نظرم هدایت نبود ولی این یکی خودشه! خود خود «صادق هدایت»

به رشاد گرامی: بسیار خوشحال خواهم شد شما را انجمن کوچک آنجا ببینم. شاهنامه خوانی ما هم همانند داستان سیمرغ عطار شده است ابتدا همه استقبال کردند و کم کم خسته شدند و کنار ر فتند با اینکه فقط نزدیک 1500 بیت از شاهنامه را خوانده ایم.

این دوست داشتنی ترین عسک صادقه. خیلی قبل از انقلاب در یک مجله ای چاپ شده بود که بریده اش را چند روز پیش پیدا کردم.

فلورا جمعه 29 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 20:32

تولدش مبارک... بسیار مبارک- با تاخیر البته-

اولین باری که اسم صادق هدایت رو شنیدم سالهای دوره ابتدایی بودم... پسر همسایه ی خونه ی مادربزرگم بوف کور خونده بود و خودش رو حلق آویز کرده بود... خب برای من تراژدی بود... هیچوقت گرد این کتاب نگشتم تا سالهای دانشجویی که خوندمش و انگار یکی از اعماق روح بشریت با من حرف میزد... نسبت به هیچ نویسنده ی دیگری و آثارش این احساس رو ندارم... یه جورایی صادق هدایت برای من جنبه تربیتی هم داشته ، از تربیت بسیارسنتی خانواده م شاید فاصله گرفتم... رها شدم... و شاید رها کردمشون...
"نفرین کار خانم باجی مادر مرده ست..." نمیدونین چقدر از نفرین و دشنام بیزارم ...

روحش شاد

دوران ابتدایی که بودم من هم شنیدیم که هر کس کتابهای صادق را بخواند خودش را می کشد. ولی من می دیدم که کتابهایش به چاپ های چندم رسیده هر کدامش هم دو سه هزار و بلکه بیشتر. اگر این درست باشد باید چند هزار نفر خودشان را کشته باشند. بنابراین خودم فتوایی صادر کردم و اول دبیرستان که شدم خواندمش. دو سه بار. حتا ان رانفهمیدم چه برسد به این که خودم را بکشم. تمامی کتابهای دیگرش را هم تا جایی که توانستم و پول توجیبی ام اجازه می داد را خریدم و خواندم.
هر کس که می گوید بوف کور را خوانده ام، خوشم آمده یا نیامده من فقط یک سئوال از او می کنم و آن سئوال این است که:
فهمیدی بوف کور یعنی چه؟
حالا از شما می پرسم.
اینجا هم منتشرش نمی کنم. مگر این که خودتان بخواهید.
اگر نمی دانید، کتاب این است بوف کور که لینک دانلودش توی کتابهایی که می خوانیم هست را بخوانید. حجت بر شما تمام می کند.

نیلوفر جمعه 29 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 23:49

با سلام خدمت آقایان محسن و رشاد
جان هر کسی که دوست دارید حرف اینترنت پر سرعت و فیلتر شدن سایت را در این ملک گل و بلبل نزنید آدم دلش خیلی میگیره . همه چی فیلتره حتی سایت های آموزشی .آنها که نه بد آموزی دارند نه صور قبیحه و نه هیچ چیز دیگر ،دور نیست روزی که در کتاب های تاریخ بنویسند در سالهایی که همه دنیا به آموزش و اطلاعات از طریق اینترنت دسترسی داشتند متاسفانه مردم ایران این امکان را نداشتند و این یکی از علل عقب ماندگی مردم ایران است . حالا جالب توجه گفتار های نصیحت وار رادیو ایران است روزی از رادیو یک تاکسی میشنیدم که خانم روانشناسی میگفت سالمندان برای جلوگیری از آلزایمر به اینترنت دسترسی داشته باشند چون علم ثابت کرده است که روزانه نیم ساعت وب گردی میتواند سلول های مغزی را فعال کند ،و کسی نبود که به خانم دکتر بگوید جوان ها حوصله این اینترنت لاک پشتی را ندارند چه برسد به افراد مسن ،

در ضمن حل یک عدد سودوکو هم برای آلزایمر خیلی خوبست. ۵۰ سالگی به بالا باید این کار را کرد. البته در مورد شما جسارت نمی کنم. چرا که هنوز خیلی مانده سودوکو حل کنید.

نیلوفر یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 00:19

استاد ممنون از راهنماییتون .من با اینکه خیلی مونده به ۵۰ سالگی برسم عاشق زودوکو حل کردن هستم و تا به حال چندین کتاب را تمام کرده ام ،

آفرم.

روزبه دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:40 http://hazrat-eshgh.blogsky.com

درود بر ممنوع ترین نویسنده جهان

وای که من چقدر دلم می خواهد هدایت بشنوم...!
افسوس که روستایمان لوله کشی گاز نشده است
راستی... سگ ولگرد هدایت را گاز گرفت یا هدایت؟!
رادیو می گفت:
این روزها ژاریس جان می دهد برای جان دادن!
رادیو را ببند..!
دارم بدجوری نشت میکنم...
« اکبر اکسیر »

تو دوست داری هدایت بشنوی. من دوست دارم هدایت بشوم.

سروی دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:51

همیشه یه جور ترس از کارهای هدایت داشتم . به این معنا که می ترسم نفهمم کارهاشو . ظاهرن مشکل شایعی هست . بنابراین به زودی بوف کور اش رو می خونم تا به این ترس قدیمی پایان بدم .

...

یه مشت فیل ناجور اومدن و توی سایت من هم کارهای نامربوط مرتکب شدن . سایتم رو دوست داشتم . اقدام قانونی هم برای پس گرفتنش انجام دادم ، اما هنوز اشغال گرها از سرزمینم نرفتن .

می ترسم آخرش مجبور بشم سرزمینم رو برای همیشه ترک کنم .

...

و ...
تولدش با چند روز تاخیر مبارک ... خیلی ...

آدم خوبه یک کنجی برای این روزها داشته باشه. فیل ها برای سرخوردگی ما تر می زنند.
جایی توی همین بلاگ اسکای درست کنید و بعد از رفع بودی بد تر فیل اسباب کشی کنید. هر چند ممکنه که هرگز اسباب کشی نکنید.
به بلاگ اسکای خوش آمدید.
بیخیال
هدایت و بوف کور را دریاب. تا یک پنج باری بخوانید. و بعدش این است بوف کور را بخوانید.

سروی سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 http://matrook.blogsky.com/

ممنون از پیشنهاد راهگشاتون

تو بلاگ اسکای یه وبلاگ درست کردم و فعلن این جا می نویسم .

این است بوف کور نوشته ی کیه؟

این لینکشه توی کتابامون.
http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://mohsenmb.persiangig.com/document/Ketabamoon/In_Ast_Boofe_Koor.pdf
روی دریافت کلیک راست کرده و
ُSave target as
رو انتخاب کنید. این کتاب فکر کنم دیگه پیدا نمیشه.
نوشته محمدیوسف قطبی.
ولی واقعن چند بار بوف کور و بخونید و بعد بیایید سراغ این. بوف کور یک کتاب سمبولیکه و با در نظر گرفتن سمبل هایی که برای تک تک آدما و ابزارها و اماکن و زمان ها انتخاب می کنید اونو چند بار بخونید. شاید سمبلهای شما درست تر باشه. بعد سمبل های خودتونو با سمبل های کتاب م.ی. قطبی نویستده این است بوف کور مقایسه کنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد