دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390
منوی اصلی
روزانهها 
- بدرقه ی عباس کیارستمیمهرنیوز
- تنهایی پر هیاهوکتاب هایی که می خوانیم
- عسک های مسابقه ی نشنال جیوگرافیکتابناک
- عسک های مراسم دفن پیکر پرویز شهریاریخبرگزاری مهر
- مولانا در قونیهمهرنیوز
- یازار داغ خرید و فروش کلیهمهر نیوز
- ده عسک برتر سال از دید تایمپزشک
- آرشیو لینکهای روزانه
تقویم
فروردین 1397 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
بایگانی
دستهها
سرزمین من (117)
نقاشی (4)
طراحی (1)
آن سوی دریاها (32)
عسک آگهی (10)
نمایی از یک فیلم (3)
چهره های ایران (6)
امضاها و دستخط ها (13)
دفترهای گذشته (10)
آرامگاه (9)
روزهای زندگی (28)
عسک های بی اندوه (17)
مناسبت ها (7)
آرامستان (4)
پیوندها
- بعد از بیست و سه
- کتابهایی که میخوانیم
- فیلمهایی که میبینیم
- یادداشت های شب مهتابی
- شاهنامه خوانی
- پلان های روزانه
- Shooting Star
- بخش تصویری مجله تایم
- عسک های قدیمی
- هم نورد
- صداهایی که می شنویم
- فوتوبلاگ رشاد
- عسک های قدیمی
- قصه شهر سنگستان
- گرفتن عسک خوب با موبایل - کلبه رایانه
- ارژنگ کامکار
- عسک های فرشته
- عسک های خبرگزاری مهر
- آه هایی که می کشیم
- یه درخت پر شکوفه
- انسی
- تماشا-عسک های نیره
- در سکوت
- تماشا
- Lehnert & Landrock
- کتاب دوست
- دانلود چهارصد هزار اثر از موزه ی متروپولیتن نیویورک
- عسک های واقعنی
نویسندگان
محسن مهدی بهشت (324)
فرناز (53)
نیره (4)
جدیدترین یادداشتها
- روزی که رفت
- تاسیان
- کریسمس 2017
- پاییز نود و شش
- دیروز
- والدین شلخته
- ترافیک دلپذیر
- کرشت
- ممد نبودی ببینی .........
- سبز و بفنش
- نوروز نود و شش خورشیدی
- عاشقانه ای در کوهین
- خانه طباطبایی
- قورباغه
- آغوش یار
- گنبد سلطانیه 2
- گردن بند
- یکی پنش تومن، سه تا ده تومن
- دایناسور کوچک
- رویش پرچین
- گنبد سلطانیه 1
- باران
- یک سال دیگر هم گذشت
- همه کسی
- پروانههای شب
- قایق
- آسمان تهران
- 2016
- به یاد .....
- پارک جنگی تلار - بابل
- بندر ترکمن
- وسیع سر
- پاییز 94
- امشب
- صلح - Peace
- نیلوفر
- نیش
- شب کوردستان
- در
- زیکسار - گیلان
- بام رامسر
- دستی از غیب ....
- اول محرم 1436
- سفری در شب
- شب
- چگوارا در میلان
- میلان - دو
- میلان - یک
- چگوارا در اتوبان قزوین رشت
- الان / اینجا
- لیست کامل عناوین یادداشتها
آمار
تعداد بازدیدکنندگان : 193163
شما عجب خانم شجاعی هستی؟ اونجا چیکار داشتین؟ چند درجه بود اونجا؟
):
ما با جی پی اس تا ۴۹ درجه رو هم دیدیم ولی اصلن فکر نکنید که غیر قابل تحمل باشه چون هم نسیم می اومد و از آلودگی هم خبری نیست . تو تهران دمای ۳۵ به بالا دیگه ادم احساس خفگی می کنه ولی اونجا من اصلن اذیت نشدم
خوب شما هنوز خیلی جوونید و من در سراشیبی.
حالا به نظرت کویر با شکوه تره یا کوه؟
ادم تو هر سنی می تونه کوه بره صبر کنید من پام خوب بشه اگه دوست داشتین من می برمتون همین توچال خودمون قول می دم اصلن هم اذیت نشین .
راستش کوه هم خیلی باشکوهه عظمت دماوند خیلی چشمگیره ولی شاید بتونم بگم کویر عظمت بیشتری داره
ممنون از لطفت راستش مطمئن نیستم ولی ظاهرن نظر شما درسته و این سنگها باید اتشفشانی باشه
چاله ای به گودی ۵۶ متر، در صدکیلومتری گندم بریان و در کویر لوت، گرمترین نقطه زمین است که هیچ موجود زنده ای در آن زندگی نمی کند.
لینک بیشتر بدانید را در زیر عسک ببینید. پاسخ:
ببخشید گودی درست نیست. ارتفاع درست است.
در پایین آن متن چند لینک دیگر هم هست که مربوط به بخش اول آن است.
من از بچگی عاشق بیابونم... دلیلش رو نمیدونم... وقتی تو فیلما میدیدم که آدما تو بیایون گم میشدن و از تشنگی لباشون خشک میشد... اون آن ی رو که به لباشون آب میرسید رو خیلی دوست داشتم...
اما تو رو خدا من خیلی دوست دارم که به اینطور سفر ها برم
کاش یه برنامه بذاریم و اینجوری دوستان هم بیشتر با هم آشنا بشیم... حتی اگر شده بریم همون کوههای اطراف تهران
من آقای کردوانی را نمیشناسم. ولی با خوندن متن فهمیدم که گفتارشون می تونه درست باشه.
بهتره آدم مزاحمی مثل منو همراه خودتون هیچ جا نبرید ولی اگر خواستید بریدپلنگ چال میام چون همین پارسال هم رفتم و برگشتم و بلایی سرم نیومد . دکتر بهم گفته کوه نرو (چقدر هم حرفشو گوش می کنم)
پای دومادند«گوسفند سرا» رفتم البته خودت می دونی با چرخ های ماشین! و آنهایی که از دماوند برمی گشتند را تماشا کردم...یکی از زیباترین مناظر رو اونجا دیدم..
..
اما کویر: من هم باهات موافقم شکوه کویر شگفت آوره...
کویر هم هر چه رفته ام با چرخهای ماشین...
از سفسطه گرایی کردوانی بگویید کجاست بخوانم.
کردوانی را تا اینجا دوست داشته و به او احترام می گذارم.
راستش من با کمال میل حاضرم ولی فعلن پام مشکل داره برای کوه رفتن ولی بعد از بهبودی حتما در خدمتتون هستم
شما اقای کردوانی را می شناسید ؟ منظورتون اینه که ایشون هم سفسطه گره یا من اشتباه فهمیدم؟
روی پاراگراف پایانی بیشتر از بقیه متن مکث کردم :
"وقتی می خواستم سرش را ببرم به چشمهای من خیره بود من گریه کردم و تا همیشه یاد چشمهایش با من است ولی چاره جز شکار آن آهوی زیبا نداشتم!"
انگار در پایان یه مستند حیات وحش یه دفعه یه فیلم داستانی کوتاه تأثیرگذار ببینی...
پاسخ:
من از وقتی که پیوند را خواندم در فکر خودم هستم که اگر در شرایط دگتر بودم چه می کردم؟
البته با نگاه به دلبستگی های خودم .
آقای کردوانی مقام علمی بالایی داره سالها در بالاترین سطح علمی دانشگاهی ایران! تدریس کرده... اما همه ی اینها به این معنی نیست که عیوب رفتاری شون رو نبینیم...
اگر چند بار به گزارش نشستها و بحثهایی که ایشون توش شرکت دارن گوش بدین متوجه میشین که ایشون ممکنه در اخر بحث حرفی بزنن که در ابتدای بحث نفی ش میکردن... چنان به جاده کربلا میزنن و بحث رو عوض میکنن و صد البته اجازه بحث به دیگران رو نمیدن که آدم دلش میخواد رادیو رو خورد کنه رو سرش!
من پارسال اولین بار صحبتهاشون رو در برنامه هایی که برای راههای جلوگیری از خشک شدن دریاچه ارومیه تو رادیو پخش میشد گوش دادم بعدش هم نشستهایی با بچه های روزنامه شرق داشتن که آدم در حیرت میموند که ایشون این حرفهای نا مرتبط رو از کجا میاره و چطور وصلش میکنه به موضوع ... و آخر بحث هم دوباره حرف اولش رو تکرار میکنه...
دلم نمیخواد این حرف رو بزنم ولی یه جورایی من رو به یاد اون پیرمرد خنزر پنزری فلسفه باف؛ احمد فردید میندازه که تمام عمرش فلسفه بافت و یک کتاب از خودش یه یادگار نذاشت... ادعاش هم گوش فلک رو کر کرده بود که من حالا شناخته نمیشم آیندگان من رو میشناسن!!
استاد کردوانی هم برای حرفهایی که میزنه و راه حلهایی که ارائه میده دلائل علمی نداره... البته گاهی هم برای صحبت کردن به مسیر باد! توجه کافی میکنه!!! پاسخ:
همه اینایی که نوشتین دلیلی بر این هست که گرم ترین نقطه زمین گندم بریون هست یا نه؟ درسته یا غلط؟
بالاخره.
ست !
فیروزه ی عزیز این سنگهای سرمه ای رنگ و عجیب را در اولین عکس خیلی دوست دارم .. شبیه اینها را در نمی دانم سهند یا سبلان دیده بودم و به همین دلیل فکر می کنم حق با شهرزاد است و اینها اثاری از آتشفشان های قدیمی هستند . از اینکه مار را به این زیبائی ها مهمان کردی از تو ممنونم و آرزو می کنم به زودی با تنی تمام سالم تا نوک قله ی دماوند و بعد هم اورست بروی و برای ما عکس بگیری و سوغات بیاوری .
* * *
در سایت های عکاسی معمولا عده ای به دلیل سفرهای عکاسی با هم آشنا و دوست می شوند و از سفرشان لذت می برند . کاش ما هم بتوانیم یک برنامه ی کویر گردی / کو هنوردی / جنگل پیمائی / فصل بینی یا خلاصه هر نوع از طبیعت دوستی بگذاریم . بعد همدیگر را یک بار یک روز در یک جائی از طبیعت ببینیم و بعد دوباره برویم و در دنیای مجازی پنهان شویم . لطفا اگر با این برنامه موافق بودید منتظر بازگشت من از سفر نه چندان دلچسبی که دارم باشید .
به امید دیدار همگی . چه در حقیقت و چه در مجاز !
:)
خب من اولش نوشتم که به چند سایت دیگه سرک کشیدم تا متوجه بشم این مساله واقعیت داره یانه!
اون توضیحات رو برای پروانه بانو نوشتم که برای اثبات سفسطه گری ایشون ازم سند مکتوب خواسته بودن, که البته ندارم! پاسخ:
خب باید هم سخنرانی می کردید. چرا ما باید ببخشیم؟
اصلن چه چیزی را باید ببخشیم؟
حالا که من اون کامنت شما رو دوباره خوندم دیدم اشتباه از من بود که ندیده بودم که کلن این موضوع مورد تایید شمام هست.
همه ما به نوعی و در مواردی نه جندان کم قادر به انتخاب نیستیم و باید پذیرای چیزهای ناخوشایند باشیم ...
خوشحالم از اینکه از عکسها لذت بردید مطمئن هستم که از این به بعد هر وقت عکس می گیریم به یاد تک تک شما هستم و از این که شما ها هم قراره عکسای منو ببینید پیش پیش لذت می برم ( تا حالا این حس و نداشتم )
من هم در مورد این سنگها بیشتر که تحقیق کردم به همین نتیجه رسیدم بله آتشفشانی هستند
در مورد یه برنامه طبیعت گردی هم موافقم اگه همه علاقمند بودن حتما با کمال میل
انگاری سرش خیلی شلوغه؟
راستش من تقریباً (به توصیهی محسن) هر روز چند دقیقهای به وبلاگها و فیسبوک سر میزنم و بعضی دیدگاهها را میخوانم. ولی:
1.ترجمه ای در دست دارم که باید به موقع و سرعت تمام کنم و تحویل دهم.
2. با رخدادی اجتماعی بسیار دردناک (از نطر خودم) دست به گریبانم که نه تنها مانع انجام کار میشود، بلکه از دل و دماغ زندگی هم انداخته است.
الان دو هفته است دو تا عکس زیبا از حیاط خانه گرفتهام، ولی هر بار میخواهم بفرستم، چیزی در درونم میگوید این کار دل خوش میخواهد. مرا ببخشید. میدانم چقدر به من لطف دارید. سعی میکنم بر مشکلم غلبه کنم. باعث افتخار من است که در کنار شما بنویسم.
بخاطر تایید حرفهای من درود نفرستادما... راستش من همیشه از روحیه خوب شما و آقای مهدی بهشت روحیه میگیرم... ما رو خراب نکنید دوست گرامی!
امیدوارم بیشتر پیامهاتون رو بخونیم...
هروقت احساس خوبی ندارین اینطور فکر کنید که کسی شما رو صدا میکنه، چه کسی بود صدا زد؛ رشاد!!
خب ایشون تحقیقات مفصلی در قرآن داشته... و مچ ارحم الراحمین رو بسیار گرفته... بسیار مستدل و با آوردن آیاتی که همدیگرو نقض میکنن ... دلم نمیخواد دل بخ بخ میرزا-بهائ الدین خرمشاهی- شکسته بشه ولی واقعا تناقضها بسیار آشکاره...
آقای مهدی بهشت ، ببخشید که زدم جاده خاکی... از گندم بریان رسیدیم به ....
اصلا تقصیر شماست که عکس جدید نمیذارین پاسخ:
کی عسک جدید نمی زاره؟ من؟
همین حالا این کارو می کنم.