عسک‌هایی که می‌گیریم
عسک‌هایی که می‌گیریم

عسک‌هایی که می‌گیریم

بهاری دیگر


بهاری دیگر

عسک از: فرناز بدیعی

نظرات 10 + ارسال نظر
علی یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:25

به جان خودم شماها عاشق این گلهای بین سنگا هستین. اما خداییش خیلی باحاله. آدم به زندگی امیدوار میشه.

اصلن گل اینه که از توی سنگ در بیاد. زورش زیاد باشه. گلی که توی خاک در میاد که گل نیست که.
ولی من عاشق سوراخای بین سنگا هستم که از توشون میشه اونور رو دید.
دیدی از اینا؟

فرشته یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:18 http://fershteh.aminus3.com

سلام
من هم عاشق این گلها هستم..که از بین سنگها بیرون می ایند ..با سرسختی ولبخند هم به لب دارند
عکسهای فرناز همیشه قشنگ هست ...همیشه وپر از حرف
ممنون از شما..وممنون از فرناز عزیز
................

امیدوارم که خانم فرناز افتخار بدهند و از این لوح دیدن کنند. ولی علی الحساب من از جانب ایشان از شما تشکر می کنم.

علی یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:38

هه. عجب نکته ریزی. آره دیدم. اما تا حالا سعی نکردم عاشقشون باشم. اما من گل را به پری و زیادی دوست دارم. عاشق دسته های گلم تو گل فروشی یا دشت های پر از گل. یا خودت که یه دشت گلی‌ :). اگه نمیخندین تو این چیزای ریز من همیشه از تا شدن کنار صفحات کتابام تو مدرسه خیلی خوشم میومد. اونقدری که با دست خیلی وقتاتاشون میکردم! عقل نداشتم دیگه.

الاااااااااااااااااااااااااااااااهی. من نمی دونستم تا حالا که تو عقل نداری. اگر نه خیلی بیشتر از حالا دوستت داشتم. ولی تو آخرش نفهمیدم که عاشق گل هستی یا نه و کسان دیگری در زندگیت هستن -غیر از من البته- که نذارن گل ها رو ببینی. ها؟ چرا ساکتی؟ بگو ببینم؟ نکنه ............... علی؟ ........ علی؟ تو هم؟ تو هم از پشت به من خنجر زدی؟
پسر کو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش نخوانش پسر
یعنی بخوانش پسر عمو یا پسر خاله یا پسر عمه

پروانه دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:12

این بنفشه ها از کجا اینجا پیداشون شده!

اگر یک گل خودرو بود یه چیزی!

فکر کنم دستی در کار کاشتنشون بوده.

شهرزاد دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:30

یخ آب می‌شود در اندیشه‌های من
بهار حضور توست
بودن توست...

راهی که از بین سختی‌ها و دشواری‌ها گشوده می‌شه زیباترین راهه

علی دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:39

آخه بابا کی به جز شما حاضر میشه جور من را بکشه؟

راستم میگی؟ باید بیشتر در تعلیم و تربیت تو بکوشم.

نیلوفر دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:21

آقا قبول نیست شما پارتی بازی میکنید .من چند وقت پیش ها براتون عکس بنفشه کوچکی را فرستادم که از میان اسفالت خیابون سبز شده بود ،تا جایی که بیاد دارم شما اونو در عسک هاتون نداشتین ،چرا ؟

این همه آدم پارتی بازی می کنند یک بارم بزار من کرده باشم. اینم نمی تونی به من ببینی؟ بیرحم.

علی سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:17

تو کلمه آخر جواب خانم نیلوفر باید مینوشتی خبیث. البته ببخشین خانم نیلوفر. فقط از نظر یه فضول نوشتم :دی

خبیث با بی رحم فرق داره. اینجا بی رحمی درسته.

نیلوفر سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:36

آخه آدم اگر دلیل پارتی بازی را بدونه ناراحت نمیشه .مثلا بگین عسک من بده یا چه و چه
ضمنا آنکسی که پارتی بازی میکند بیرحم است نه من که مظلوم واقع شده ام ، گریه به سبک باران فیلم های هندی

پارتی باز به کسی توضیح نمیده. کمی تا قسمتی هم دیکتاتوره. ولی بیرحم کسیه که بهش ظلم شده.
اصلن کدوم عسک؟
یه چیز دیگه ام هست یه وختی من با تراکم عسک روبرو هستم و یه وختایی میخورم به بازار سیا. اینروزام همینه. عسکایی که میاد اینجا بلافاصله چسیده میشه اینجا ولی اگه چند تا دیگه ام باشه میره و قاطی تاریخ میشه. باید بگردم عسک بنفشه های تو رو پیدا کنم و بر این لوح بنشانم.
گریه نکن دیگه. آب وبلاقو برداشت.

پروانه سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:41

بنفشه نیرومند و سرحالی به نظر نمیاد!

بازم گلی به جمالش که تونسته توی این سنگلاخ وایساده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد