عسک‌هایی که می‌گیریم
عسک‌هایی که می‌گیریم

عسک‌هایی که می‌گیریم

سایه روشن های زندگی


سایه روشن های زنگی

عسک از: فرناز بدیعی



فکر کردیم لازم به توضیح نباشد یا باشد که ما از روز اول زندگی قرار بود نام عسکی که در این وبلاق وزین می جسبانیم را خودمان بگذاریم.

خودمان  هم یادمان رفته بود.

آلزایمر؟

نظرات 10 + ارسال نظر
نیره چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:52 http://bahareman.blogsky.com/

فوق العاده... تصویری از ارزوهای من... زندگی ... زندگی....زندگی...

چه خوب.

فرناز چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:19

فکر کردیم لازم به توضیح نباشد یا باشد که ما از روز اول زندگی قرار بود نام عسکی که در این وبلاق وزین می جسبانیم را خودمان بگذاریم........

۱-ما فکر کردیم شما حق داشته اید چون وبلاگ وزین مال شماست ۰
۲-تازه بعدش هم فکر کردیم این عسک از اول زندگی اش اسمش بود سایه روشن های زندگی !

۳- بعد یادمان آمد که ما می خواستیم بنویسیم سایه روشن های زندگی ! آلزایمر یا سلاطون ؟ !!!!!!

سلاطون؟
آلزایمر.

سروی چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:54 http://matrook.blogsky.com/

این دروازه ی بهشت است ،
اگر ...

اگر این طرفش جهنم بود.

پروانه پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:29

این دروازه را می شناسم، بی گمان این سویش بهشت است آن سویش به شهر باز می شود .

داوری با خودتان آیا آنجا بهشت یا جهنم!

ما عمرن بخواهیم دروازه ای که از بهشت به جای دیگری باز می شود را بگشاییم.
در زندگی اصلن اهل ریکس کردن نبوده ایم. همین طرف بس است ما را به صحبت صغیر و کبیر.

شهرزاد پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:54

گاهی فکر می‌کنم زندگی بومی است هاشور خورده با طرح مبهمی از سایه روشن‌ها، لحظه‌ای با روشنای گرمی بخشش نفسی تازه می‌کنیم و گاه شاید ناباورانه در متن سایه‌هایش جا می‌گیریم.
همه این ها، همه این سایه روشن‌ها تابلوی می‌آفریند نامش زندگی، زندگی که به همین زیبایی در چارچوب این قاب زیبا نشسته و دوستش داریم. من این سایه روشن‌ها را می‌شناسم، جایی دیگر، با همین نام این سایه روشن‌های زندگی را دیده‌ام و آن‌ها را کشیده‌ام!!

من هر وخت زندگی ....... است را می شنوم یاد شکسپیر می افتم:
زندگی بازیچه ای است گذرا ..........
ولی این جملات شما و این تابلو خیلی امید بخش تر از جمله شکسپیر اینگیلیسی خبیث است.
***
گاه عسک زیبایی از یک جایی را می بینیم می گوییم:
چقد قشنگه. انگار نقاشیه.
و گاه نقاشی زیبایی که از همان لوکیشن را که می بینیم می گوییم:
ببین چقد قشنگه. انگار عسکه.
و این یعنی عسکاسی و نقاشی هر دو یک هنرند و خانم فرناز نقاش خوبی هستند.

محسن پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:58

میگه چقد قشنگه. عسکه؟
میگم پ نه پ نقاشیه.

فیروزه پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:41

زیر سایه این درختان بودن ، با عزیزانی که دوسشون داری اسم دیگه ای می طلبه بهشت کمه

خدا برو یه فکری به حال بهشتت بکن که این بار کم آورده :)

بهشت برین مثلند؟

سروی جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 http://matrook.blogsky.com/

منظورم این بود که این دروازه ی خروجی بهشته .

به قول پروانه بانو ، اون ورش شهره یا حالا هرچی ، ولی این ورش که بهشته .

پس شما هم درست حدس زدید. من بر عسک فکر کردم.

رشاد شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:28

هشت روز اینترنت ما به برکت شرکت مخابرات قطع بود. ظاهراً خیلی عقب افتاده‌ام. باید یک هفته فقط پیام های قبلی را بخوانم. با همین بهشت واقعی شروع کردم. من اگر اینجا باشم تا آخر عمر اصلاً بیرون نمی‌روم.

منم. ولی به شرطی که اینترنت هم داشته باشیم.

شهرزاد دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:01

سایه روشن:

http://s1.picofile.com/file/7106372789/kholeno_2.jpg

الله و اکبر.
این عسکو می کنم پست بعدی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد