کسی باور نمیکنه که من اینجا با اینهمه بارون بازهم عاشق بارونم و همیشه بعد از دوروز آفتابی، دلتنگ بارون! حالا هم منتظرم که فردا بارون بیاد... جای فرناز عزیز رو خالی میکنم که دلتنگه
تهران که بودم با کوچکترین نمی که از آسمون میتراوید از خونه میزدم بیرون ... حتی اگر شب بود و با ماشین ... با شیشه های همه باز ... که احساس کنم بارون رو حتی اندکی از اون رو...
وختی خانم فرناز خودش این عسکو میندازه که دلتنگ نیست که.
منم بارون دوست دارم . این عسک رو هم دوست دارم . فرناز بانو رو هم دوست دارم . این وبلاق وزین رو هم دوست دارم . من در این لحظه ، تمام دنیا رو دوست دارم .
دوست میداریم زیاد
ممنون....
سلام
خیلی خوشحالم که باز عکسی از فرناز عزیز می بینم
حس خوبی به ادم می ده
ممنون
و یک سری حس ها را از آدم می گیرد.
آنقدر تهران بی «باران» و بی «سبز» است که می توا نام این عکس را «شکار لحظه» نهاد!
عکس بسیار دلنشینی است و برای من همراه با یادهای قشنگ !
کسی باور نمیکنه که من اینجا با اینهمه بارون بازهم عاشق بارونم و همیشه بعد از دوروز آفتابی، دلتنگ بارون! حالا هم منتظرم که فردا بارون بیاد... جای فرناز عزیز رو خالی میکنم که دلتنگه
تهران که بودم با کوچکترین نمی که از آسمون میتراوید از خونه میزدم بیرون ... حتی اگر شب بود و با ماشین ... با شیشه های همه باز ... که احساس کنم بارون رو حتی اندکی از اون رو...
وختی خانم فرناز خودش این عسکو میندازه که دلتنگ نیست که.
تازشم من فک می کردم که شما تهران هستید.
منم بارون دوست دارم .
این عسک رو هم دوست دارم .
فرناز بانو رو هم دوست دارم .
این وبلاق وزین رو هم دوست دارم .
من در این لحظه ، تمام دنیا رو دوست دارم .
خوبه که آدم همیشه در چنین لحظه ای باشه.
خیلی عکس قشنگ و روح داره
ایشالله خود شما هم بشوی عسکاس و از این عسک های روح دار برامون بفرستید.