عسک‌هایی که می‌گیریم
عسک‌هایی که می‌گیریم

عسک‌هایی که می‌گیریم

سفره ی مهرگان


سفره ی مهرگان 

مهرماه نود

عسک از: سالار

مهرگان از جشن‌های فرخنده و زیبایی است که در گذشته میان ایرانیان مقامی بسیار ارجمند در حد نوروز داشته است. همان گونه که ایرانیان نوروز را به واسطه پایان سرما و آغاز بهار جشن می‌گیرند، در نیمه سال همزمان با پایان فصل گرما (هَمَ) و شروع سرما (زَیَنَ) مهرگان را نیز بزرگ و گرامی می‌داشته‌اند.

این جشن هم زمان با تقارن نام روز (مهر روز) و ماه (مهر) یعنی روز 16 مهر (مهر روز) که  مهرگان کوچک نامیده می‌شده آغاز و به مدت 6 روز یعنی تا روز 21 مهر (رام روز) که به مهرگان بزرگ مشهور بوده ادامه داشته است.

مهرگان را جشن پیروزی فریدون بر ضحاک تازی می‌شناسند. فردوسی در شاهنامه انگیزه برپایی جشن مهرگان را پس از شکست ضحاک و به تخت نشستن فریدون به روشنی و زیبایی بیان کرده است.

ابوریحان بیرونی نیز در التفهیم به این جشن و نحوه پیدایش آن اشاره کرده است:
«... مهرگان شانزدهم روز از مهرماه و نامش مهر، اندرین روز، افریدون ظفر یافت بر بیورسب جادو، آنک معروف است به ضحاک و به کوه دماوند بازداشت و روزها که سپس مهرگان است همه جشن اند، بر کردار آنچ از پس نوروز بُوَد و ششم آن مهرگان بزرگ بود و رام روز نام است و بدین دانندش».

ابوریحان در کتاب آثارالباقیه هم در شرح عید مهرگان و رام روز یا مهرگان بزرگ می گوید:
«... می‌گویند سبب این که این روز (شانزدهم مهرماه) را ایرانیان بزرگ داشته اند، آن شادمانی و خوشی است که مردم شنیدند فریدون خروج کرده، پس از آن که کاوه بر ضحاک بیوراسب، خروج نموده بود و او را مغلوب و منکوب ساخته بود، مردم را به فریدون خواند... روز بیست و یکم، رام روز است که مهرگان بزرگ باشد و سبب این عید آن است که فریدون به ضحاک ظفر یافت و او را به قید اسارت درآورد...»

در تاریخ طبری آمده است:
«فریدون ضحاک را به کوهستان دنباوند برد و فرمان داد تا کسان،‌مهر روز مهرماه را که مهرگان بود و روز به بند کشیدن بیوراسب بود، عید کنند و افریدون به تخت نشست ... و آن عید یادبود روزی بود که محنت ضحاک از میان برخاسته بود».

در آثار برخی مورخان و نویسندگان دیگر همچون روضه المنجمین  رازی و زین الاخبار گردیزی و ... نیز به پیروزی فریدون بر ضحاک و جشن مهرگان اشاره شده است.

شاعران و نویسندگان از روزگاران گذشته، بسیار درباره جشن مهرگان گفت وگو و به آن اشاره کرده اند:
http://parvazbaparwane.blogsky.com/1390/07/12/post-502/

جشن مهرگان، نزد ایرانیان جشن نیایش به پیشگاه ایزدمهر نیز بوده است. مهری که نزد ایرانیان ایزد پیمان یا عهد و دشمن دروغ و پیمان شکنی بوده است.

خوان یا سفره ی مهرگانی نیز همچون سفره ی هفت سین نوروز و دیگر سفره های جشن های ایرانی، هفت چینی از میوه ها و خوراکی هاست همراه با شاخه هایی از درختان «سرو»، «مورد» و «گز» و شربتی از عصاره ی «هوم» که با شیر رقیق شده و نان مخصوص «لورگ» که روی پارچه ای ارغوانی گرد ِیک آتش دان چیده می شوند.

هفت میوه همچون سیب، انار، ترنج، سنجد، بی (به)، انگور سفید، انجیر، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرمالو و ...
آجیل ویژه ای از هفت خشکبار از جمله مغز گردو، پسته، مغز فندق، بادام، تخمه، توت خشک، انجیر خشک، نخودچی و ...
آش هفت غله از گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن.
کاسه ای پر از آب و گلاب و سکه و برگ آویشن همراه با گل های بنفشه و نازبو (ریحان)، آیینه، سرمه دان، شیرینی و بوی های خوش همچون اسفند و عود و کُندر.

در این روز موبد موبدان خوانچه‌ای که در آن لیمو، شکر، نیلوفر، سیب، به، انار، و یک خوشه ی انگور سفید و هفت دانه مورد گذاشته بود، واج گویان (زمزمه کنان) نزد شاه می آوردند. هفت مورد و هفت چیز دیگر که در خوانچه می گذاشتند، همان هفت چین بود که جز تشریفات جشن نوروز و مهرگان به حساب می آید.

مراسم دید و بازدید در این روز برگزار می‌شد و کوچک‌ترها به دیدار بزرگ‌تر‌ها می‌رفتند. به کودکی که در ماه مهر به دنیا می‌آمد، نامی می‌نهادند که با مهر ترکیب شده باشد مانند مهریار، مهرشید، مهرنوش، مهرپاد، مهرداد، مهربان و ...

نویسنده «برهان قاطع» برای یکی از مقام ها و لحن های موسیقی سنتی ایران نام «موسیقی مهرگانی» را آورده است. گمان می‌رود در دوران گذشته در جشن مهرگان موسیقی ویژه ای نواخته می شده که اکنون از آن آگاهی نداریم.
همچنین در میان دوازده مقام نامبرده شده در کتاب «موسیقی کبیر»
ابونصر فارابی، مقام یازدهم با نام مهرگان ثبت شده است. نظامی گنجوی نیز در منظومه ی «خسرو و شیرین» نام بیست و یکمین لحن از سی لحن نامبردار شده را «مهرگانی» نوشته است.


منابع:
1.http://www.aariaboom.com/index.php?option=com_content&task=view&id=563&Itemid=69

2.http://iranshahr.org/?p=3208

3- التفهیم لاوائل صناعه التنجیم– ابوریحان بیرونی – تصحیح استاد همایی - صفحه 254

4- آثارالباقیه – ابوریحان بیرونی – ترجمه علی اکبر داناسرشت - صفحه 290

5- تاریخ طبری – محمد بن جریر طبری – ترجمه ابوالقاسم پاینده – جلد اول – صص 137 و 155

نظرات 22 + ارسال نظر
شهرزاد شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 13:31

سفره خیلی خیلی قشنگی است. ساده و قشنگ و دوست داشتنی...
پس حافظ نازنین کجای این سفره زیبا و دل انگیز آریایی جا داره؟

پروانه شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 14:58

راست میگی!
چقدر حافظ مهردوست و مهرپرور و مهرافزا و...است .

راستی این واژه ی مهر چه اندازه زیاد در ادبیات کهن ما به کار رفته است!

اصلا یک ماه به نام «مهر» داریم!

همین امروز حافظ به این سفره که سعی می کنم تا آخر مهر نگهش دارم اضافه میشود!

پس امیدوارم آقای سالار لطف کرده و عسکی برای این وبلاق وزین از این سفره با حافظ بفرستند. حالا حالا ها هم مونده که آخر مهر بشود.

شهرزاد شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 16:44

چه خوب ممنون حالا از اینجا می توانم دیوان حافظتون رو هم ببینم. از سالار گرامی و عکس‌های قشنگی که می اندازه.

مهر در ادبیات پارسی: بله همین طوره و جالب این که گرایش به آیین مهر محدود به ما ایرانی ها هم نمی شه و می دانیم در گوشه و کنار دنیا آیین مهر در دورانی ستوده می شده
حالا این که چقدر این آیین در ادبیات این اقوام تاثیر گذاشته رو نمی دونم.

ماه مهر: چقدر خوب که ما هنوز ماه مهر و مهرگان را داریم و نام‌های قشنگی مثل مهران و مهرداد و ... که از پارتی‌ها به یادگار مانده رو هنوز روی فرزندانمان می گذاریم.

شهرزاد شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 17:00

حالا از شاهنامه و حافظ و اینا بگذریم و بریم سراغ اصل مطلب!!

اون آشی که تو اون کاسه چینی گل سرخی ریختین منو یاد آشی به نام «هریسه» می اندازه که البته من هیچ وقت ندیدمش ولی هر بار به این آش و معنی اش می رسیدم - آشی که از گندم و حبوبات تهیه می شده ، نوعی هلیم - بی اختیار چنین شکلی در ذهنم براش می کشیدم.
اجزای این سفره حتی اون آشی که در سفره گذاشتید، انگار همه از گذشته دیر و دور ما ایرانی ها عبور کردن و پا به این سفره دوست داشتنی پا گذاشتن

راستی اون ظرفی که جلوی عکس کنار اون نونای خوشگل گذاشتین توش چیه؟ ازگیله؟ ببخشید هی سوال می کنما، من تا ته و توه تمام خوراکیای این سفره رو در نیارم ول کن نیستم البته با اجازه آقای مهدی بهشت گرامی

اجازه ی ما هم دست شماست.

پروانه شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 21:03

دیوان حافظ الان سر سفره است ولی آش دیگه نیست جای شما خالی هم خودمون خوردیم هم به دو همسایه دادیم.


نامهایی که با مهر آغاز می گردند:مهرسا از همه مهمتر!

آش: آش جو هست موادش لوبیا سفید ، چیتی و قرمز ، عدس، جو ،برنج ، سبزی و کشک

آش هریسه نمی دونم چیه اگر دستورشو پیدا کردید بنویسید تا درست کنم.
***
شیرینی های سفره اگر خانگی باشند قشنگتر میشه.

ازگیل! جالب بود! اونها شیرینی کاملا ایرانی و من در آوردی است دستورش خیلی ساده است:

مواد لازم :
خرما و گردو
خرما یی که من استفاده کردم از این خرماهای فشرده است که به صورت مکعبی می فروشند.

یک:هسته های خرما را بیرون می آورید چرخش می کنید

دو: مغز گردو را با کارد یا دست خرد می کنید

سه: موارد را مخلوط کرده و سپس به اندازه فندق از آن برداشته و میان دو کف دست غلش میدید تا به شکل"ازگیل" در بیاد.

حالا می توانید نوش جان کنید!

شهرزاد یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 14:14

به آقای مهدی بهشت:
اختیار دارید، شما بزرگوار هستید. با اجازه تون تا این پست و این سفره به جاست، گزیده ای از مطالبی که این مدت درباره مهرگان خوانده‌ام اینجا می نویسم.

به پروانه گرامی:
ممنونم از توضیحاتتون درباره شیرینی ازگیل!! و همین طور مهر و لطفی که همیشه به مهرسا دارید.

این عسک حالا حالا ها تا همت یکی دیگر از دوستان که شاید خودم باشم اینجا هست و در اختیار شما.
اصلن تا آخر مهر. که این سفره هم تا آن روز برجاست.
مطالب شما را به ادامه مطلب می بریم.

پروانه یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 19:52

دو بیت از حافظ :

«از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود»

**

«گوهر مخزن اسرار همان است که بود
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود»

من اگر تمام جانم را به این حافظ خبیث بدهم باز هم کم است.

شهرزاد دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 16:07

مهرگان از جشن‌های فرخنده و زیبایی است که در گذشته میان ایرانیان مقامی بسیار ارجمند در حد نوروز داشته است. همان گونه که ایرانیان نوروز را به واسطه پایان سرما و آغاز بهار جشن می‌گیرند، در نیمه سال همزمان با پایان فصل گرما (هَمَ) و شروع سرما (زَیَنَ) مهرگان را نیز بزرگ و گرامی می‌داشته‌اند.

این جشن هم زمان با تقارن نام روز (مهر روز) و ماه (مهر) یعنی روز 16 مهر (مهر روز) که مهرگان کوچک نامیده می‌شده آغاز و به مدت 6 روز یعنی تا روز 21 مهر (رام روز) که به مهرگان بزرگ مشهور بوده ادامه داشته است.

مهرگان را جشن پیروزی فریدون بر ضحاک تازی می‌شناسند. فردوسی در شاهنامه انگیزه برپایی جشن مهرگان را پس از شکست ضحاک و به تخت نشستن فریدون به روشنی و زیبایی بیان کرده است.

ابوریحان بیرونی نیز در التفهیم به این جشن و نحوه پیدایش آن اشاره کرده است:
«... مهرگان شانزدهم روز از مهرماه و نامش مهر، اندرین روز، افریدون ظفر یافت بر بیورسب جادو، آنک معروف است به ضحاک و به کوه دماوند بازداشت و روزها که سپس مهرگان است همه جشن اند، بر کردار آنچ از پس نوروز بُوَد و ششم آن مهرگان بزرگ بود و رام روز نام است و بدین دانندش».

ابوریحان در کتاب آثارالباقیه هم در شرح عید مهرگان و رام روز یا مهرگان بزرگ می گوید:
«... می‌گویند سبب این که این روز (شانزدهم مهرماه) را ایرانیان بزرگ داشته اند، آن شادمانی و خوشی است که مردم شنیدند فریدون خروج کرده، پس از آن که کاوه بر ضحاک بیوراسب، خروج نموده بود و او را مغلوب و منکوب ساخته بود، مردم را به فریدون خواند... روز بیست و یکم، رام روز است که مهرگان بزرگ باشد و سبب این عید آن است که فریدون به ضحاک ظفر یافت و او را به قید اسارت درآورد...»

در تاریخ طبری آمده است:
«فریدون ضحاک را به کوهستان دنباوند برد و فرمان داد تا کسان،‌مهر روز مهرماه را که مهرگان بود و روز به بند کشیدن بیوراسب بود، عید کنند و افریدون به تخت نشست ... و آن عید یادبود روزی بود که محنت ضحاک از میان برخاسته بود».

در آثار برخی مورخان و نویسندگان دیگر همچون روضه المنجمین رازی و زین الاخبار گردیزی و ... نیز به پیروزی فریدون بر ضحاک و جشن مهرگان اشاره شده است.

شاعران و نویسندگان از روزگاران گذشته، بسیار درباره جشن مهرگان گفت وگو و به آن اشاره کرده اند:
http://parvazbaparwane.blogsky.com/1390/07/12/post-502/

جشن مهرگان، نزد ایرانیان جشن نیایش به پیشگاه ایزدمهر نیز بوده است. مهری که نزد ایرانیان ایزد پیمان یا عهد و دشمن دروغ و پیمان شکنی بوده است.

خوان یا سفره ی مهرگانی نیز همچون سفره ی هفت سین نوروز و دیگر سفره های جشن های ایرانی، هفت چینی از میوه ها و خوراکی هاست همراه با شاخه هایی از درختان «سرو»، «مورد» و «گز» و شربتی از عصاره ی «هوم» که با شیر رقیق شده و نان مخصوص «لورگ» که روی پارچه ای ارغوانی گرد ِیک آتش دان چیده می شوند.

هفت میوه همچون سیب، انار، ترنج، سنجد، بی (به)، انگور سفید، انجیر، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرمالو و ...
آجیل ویژه ای از هفت خشکبار از جمله مغز گردو، پسته، مغز فندق، بادام، تخمه، توت خشک، انجیر خشک، نخودچی و ...
آش هفت غله از گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن.
کاسه ای پر از آب و گلاب و سکه و برگ آویشن همراه با گل های بنفشه و نازبو (ریحان)، آیینه، سرمه دان، شیرینی و بوی های خوش همچون اسفند و عود و کُندر.

در این روز موبد موبدان خوانچه‌ای که در آن لیمو، شکر، نیلوفر، سیب، به، انار، و یک خوشه ی انگور سفید و هفت دانه مورد گذاشته بود، واج گویان (زمزمه کنان) نزد شاه می آوردند. هفت مورد و هفت چیز دیگر که در خوانچه می گذاشتند، همان هفت چین بود که جز تشریفات جشن نوروز و مهرگان به حساب می آید.

مراسم دید و بازدید در این روز برگزار می‌شد و کوچک‌ترها به دیدار بزرگ‌تر‌ها می‌رفتند. به کودکی که در ماه مهر به دنیا می‌آمد، نامی می‌نهادند که با مهر ترکیب شده باشد مانند مهریار، مهرشید، مهرنوش، مهرپاد، مهرداد، مهربان و ...

نویسنده «برهان قاطع» برای یکی از مقام ها و لحن های موسیقی سنتی ایران نام «موسیقی مهرگانی» را آورده است. گمان می‌رود در دوران گذشته در جشن مهرگان موسیقی ویژه ای نواخته می شده که اکنون از آن آگاهی نداریم.
همچنین در میان دوازده مقام نامبرده شده در کتاب «موسیقی کبیر»
ابونصر فارابی، مقام یازدهم با نام مهرگان ثبت شده است. نظامی گنجوی نیز در منظومه ی «خسرو و شیرین» نام بیست و یکمین لحن از سی لحن نامبردار شده را «مهرگانی» نوشته است.


منابع:
1.http://www.aariaboom.com/index.php?option=com_content&task=view&id=563&Itemid=69

2.http://iranshahr.org/?p=3208

3- التفهیم لاوائل صناعه التنجیم– ابوریحان بیرونی – تصحیح استاد همایی - صفحه 254

4- آثارالباقیه – ابوریحان بیرونی – ترجمه علی اکبر داناسرشت - صفحه 290

5- تاریخ طبری – محمد بن جریر طبری – ترجمه ابوالقاسم پاینده – جلد اول – صص 137 و 155

ممنون برای این همه زحمتی که کشیدید.
چه واژه جالبی. نشنیده بودم. واج گویان.

پروانه سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:16

دم شما گرم که اجازه دادید در این دنیای مجازی جشن کوچکی بگیریم!
باید یک سفره تکانی کرد و «هفت» را برابر با پیام شهرزاد رعایت کرد.
یک چیز هم ما اضافه کنیم : هفت بزرگ ایران زمین

سفره را با توجه به صحبت هایی که بعدن شد تغییر ندادید که عسک جدیدی از آن در اینجا اضافه کنیم؟

پروانه سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:53

همون روز دیوان حافظ به سفره اضافه شد ولی شیرینی ها خورده شده همانطور که میوه هایش خورده شده بود حالا باید آخر هفته دوباره آش و شیرینی بپزم و این دفعه میوه یادم نرود.
این روزها انار نداریم سفره بی انار نمیشه!

راستی شما چرا سفره ی مهر و پیمان و آرزوهای ما ایرانیان به بند کشیده شدن ضحاک را نمی اندازید!
سفره قشنگیه ها!
این سفره مخصوص دین خاصی نیست سفره ای است کاملا عجین با تاریخ و فرهنگ و خواسته ها و آرزوها ..یمان

سفره انداختن خوبه. باید یاد گرفت البته بعد از این که نظرمان هم نسبت به ضخاک عوض شد. من هنوز نظرم نسبت به او همان است که بود.
خیلی که همت کنم برایش تبلیغ نکنم.

پروانه سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 15:41

اوه یادم نبود، وگر نه این عکس را برای شما نمی فرستادم!

من هر وخت نام مهرگان را می شنوم یاد شعری می افتم که توی کتابهای ابتدایی ما دایناسورها بود. از روزی که این عسک را دیده ام با خودم زمزمه اش می کنم. با آهنگی که داشت. بعضی جاها را غلط می خوانم. همان طور که آن روزگاران غلط می خواندم. یا نه. فراموش کرده ام. در اینترنت هم به دنبالش نگشته ام. نمی دانم چه کسی آن را سروده ولی این عسک، این نوستالژی را برای من باز کرد. با این که در آن هم نام ضحاک هست. ولی ضحاک آن روز من خیلی مخوف بود. امروز نیست. خودم گاهی که زمزمه اش می کنم ضحاکش را یه جوری سانسور می کنم. مثلن می گویم، یعنی می خوانم: کرد لالای را زتخت نگون.....

مهرگان است و جشن فرهنگ است
مهر و مهربانی آهنگ است
در چنین روز شاه آفریدون
کرد ضحاک را ز تخت نگون
دیو بیداد را به زندان کرد
داد را بر جهان نگهبان کرد
راستی بر دورغ شد چیره
چیره شد .......... بر شب تیره
..................................
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شهرزاد چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:51

بازم ممنون اصلن زحمتی نبود، خودم هم خیلی دوست داشتم خلاصه ای از آنچه خوانده بودم می نوشتم که خوشبختانه این عکس قشنگ سالار عزیز و لطف شما این فرصت رو بهم داد.
واج رو به این معنا من هم نمی شناختم و ندیده بودم. تو یکی از سایت‌ها خواندم که زرتشیان آیینی به نام "واج یشت گاهنبار" دارند و این یعنی واج در‌ ادبیات دینی زرتشتی معنی و مفهوم خاص خودش رو داره.

به پروانه گرامی:
بازم سپاس برای این عکس به یاد موندنی و زیبا، اتفاقن من خیلی خوشحالم که این عکس اینجا است، به چندین و چند دلیل:
کلی از دیدنش لذت بردم... دستور شیرینی ازگیل رو یاد گرفتم ...شعر به این قشنگی که از مهرگان خواندم که تا به حال نخوانده بودم و باعث شد برای هزارمین بار به این نتیجه برسم که کتاب های ابتدایی آن دوره به اندازه کتاب های دانشگاهی الان و حتی شاید خیلی بیشتر بار فرهنگی داشته .... مهرسا.... شاهنامه .... فردوسی .... حافظ .... مولانا.... نان خانگی لپ برشته .... کاسه چینی گل سرخی .... گیاه و چراغ و کتاب و مهرگان و ایران و ایران و ایران و .... باز هم ایران
خیلی نگران ضد ضحاکی!! آقای مهدی بهشت نباشین بالاخره ایشون هم حتمن برای خودشون ضحاکی دارن دیگه! چیزی که این روزا فراوونه ضحاک، ضحاکانی بی هیچ ماری بر دوش و با هزاران هزار مار بر دوش!!

در چیزی که برای خانم پروانه نوشتید اشاره به کتابهای درسی کرده بودید.
من این روزها نمی توانم هیچ کتاب درسی به ویژه ابتدایی را حتا ورق بزنم.
در ضمن شمرده ام که نود و یک تا ضحاک بی مار دارم. چرا که مار داشتن نشانه ی تندرستی است و بیمار بودن بد است. و ضحاکان من همه بیمارند. مار ندارند این ................ ن. سانسور.

پروانه چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:56

همی راند او را به کوه اندرون
همی خواست که آرد سرش را نگون

بیامد هم آنگه خجسته سروش
به خوبی یکی راز گفتش به گوش

چرا نیرویی از درون به فریدون گفت الان زمان نابودی ضحاک نیست؟

فکر کردید من الکی از ضحاک طرفداری می کنم؟ کلی نیرویهای فرازمینی هم با من هم عقیده هستند.
من وقتی به جانشینان ضحاک نگاه می کنم در کشوری که در آن هستم می بینم نهایتن دو سه تا از آنها بر عدل حکم راندند و بقیه همچنان راه ضحاک را در پیش گرفتند. گیرم به قول خانم شهرزاد ماری بر دوش نداشتند. ولی خب به قول خودم بی مار بودند.

فلورا پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 17:28

درود به اقای مهدی بهشت با این محفل مهرگانی که ترتیب داده...
و هم سلام و درود بسیار بر پیک و فرمانفرمای ایزد مهر؛ پروانه بانوی نازنین که این سفره ی قشنگ رو چیده

هزاران درود به سالار عزیز که خودش رو ندیدیم اما از هنرمندی هاش لذت میبریم
و هم درود بسیار بر "شهرزاد" حلقه شاهنامه خوانی و ادیب محفل مجازی ما... بخاطر مطلب قشنگی که نگاشتن

روز سوم همایش مهر مولانا سخنان دکتر "زاگرس زند" درمورد جشن مهرگان بسیار بر دلم نشست اما ام پی فورم دیگه ظرفیت نداشت... حیف شد...
خیلی دلم میخواست که آقای مهدی بهشت اونجا بودن و سخنان شون رو درباره ی مهرگان و فریدون و ضحاک گوش میدادن... جاشون رو اونجا خالی کردم... فراوون!!

ممنون.
این عسک این محفل را کلید زد.
خوب شد که آن روز نبودم. ممکن بود که با دکتر کارمان به دعوا بکشد.

فلورا جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 13:36

آقای مهدی بهشت نازنین
چون از میزان ارادت شما به موضع تون در مباحث ضحاک از سال گذشته در شاهنامه خوانی آگاه بودم دریغ خوردم... پیش از اونکه شما اینجا بر مواضع تون تاکید مجدد داشته باشین، من که دیگه جوون 14 ساله نیستم خیال خام بپزم.
یه مطلب دیگه:
ازینکه دوستان خوبم که انگشت شمارانند ازم برنجن همیشه هراسانم... پس خواهش میکنم رنجشی در نگیرد ما را اندر میان... قبول؟ آخه من صرفا هدفم این بود که بگم اونروز به یادتون بودم...

چه رنجشی؟ اصلن رنجشی نیست. اگر بود رک می گفتم.
ممنونم که به یادم بودید.
راستش خودم هم خیلی دوست داشتم باشم. ولی نشد.

مهدی شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:51

سلام
چند روزی بیش از سن و سال آشناییتم با این وبلاگ مملو از دلنوشته های ساده و خواندنی و فراوان از ثبت خاطرات روز های زیبای بگذشته که در غالب عکس جاونه شده اند نمیگذره.
تبریک به گرمادهندگان و نگارندگان این وبلاگ زیبا در این هیاهوهای نافرجم و سرد روزمرگی.
لذت بردیم ، شادان شدیم مستدام باشید.
عزمی در سفر به سهر های شمالی در آبان ماه از برای ما یافت شده بود که با پرسه آرام در خلوت وبلاگیتان بسی جزم شد.
سوالی اندک پرسم و وقت چندان، بیشتر نگیرم
جاده عباس آباد در کدام دیار است که چو پاییز گردد برای جاده چالوس رخ جلوه گردد؟

اندکی ریزتر، ساده تر
پاییز، زیبا ترین جامه خود را بر تن کدام جنگلها و بیشه های شمالی میپوشاند؟
سوگلی رنگارنگ برگ ها در کدامین خطه گاه شملی یافت می شود

ممنون از این همه تعریفی که از ما کردید. امیدوارم شایسته ی آن باشیم.
و اما جاده ی عباس آباد.
جاده ی عباس آباد یک سرش در عباس آباد، در جاده ی دریاکنار است. اگر از چالوس بروید بعد از متل قو. و سر دیگرش در حسن کیف کلاردشت.
موقعی که از تهران در جاده چالوس در حرکت هستید از مرزن آباد به چپ جاده می پیچید و می روید تا حسن کیف. آن جا از میدان اصلی شهر جاده ی عباس آباد شروع می شود.
آن طرف هم که باشید از عباس آباد توسط جاده اش به حسن کیف می رسید.
اگر این روزها یا کمی دیر تر رفتید جای ما را در خزان این جاده خالی کنید.
من آخر هفته را در بابل بودم. هنوز پاییز نداشت. ولی در بین راه و هرچه به تهران نزدیک تر می شدیم پاییزش بیشتر بود.
ولی از اواسط آبان ماه همه جای جاده ی عباس آباد پاییز است و تا دلتان بخواهد طیف رنگهای نارنجی.

مهدی شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 14:56

درودی بی پایان
سپاسی بیکران
یحتمل این گذر در 12 تا 18 برج اتی سپری گردد.
فراموش نخواهید شد.
امید هست در این کوته سفر دیدارشود از:
ماسوله/قلعه رودخان/ماسال / دیلمان/پره سر/ جواهر ده/ عباس آباد/ کلاردشت/

سفر خوب و خوشی داشته باشید.

مهدی یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:09

درورد بر نگارنده طبیعت و نگارنده این وبلاگ.
یس چشم نواز شدند عکس های که میگیرید.
دمت گرم و سرت خوش باد.
دل گشا میگشتند با اندک توضیح و مختصر توصیفی منباب موقعیت جقرافیایی و راه دسترسی و ثبت برج و تاریخ آن عکس ها.
گرچه یک عکس و تصویر از هزاران توصیف و سخن برتر آمد پدید.
ولیکن مینود بهتر همانا توضیح اندک.

عجبا از آرامش گهر عجبا از سرزمین من

خوشا مردمان الیت که دانند تهران کجاست و ماندانیم آنجا (الیت) کجاست
و چرا نیست از این دور دست بهشت "چندین" نما نزدیک به ما
سپاس

حالا دیدم که در مورد این عسک از کی بورد افتاده. این تاریخ. همیشه می نویسم مگر خیلی از آن گذشته باشد و ذهنم اجازه ندهد که بنویسم.
البته معمولن توضیحی نمی نویسم. مگر چون این یکی که دوستان یاری کنند. تاریخ را در زیر عسک نوشتم.
ممنون برای یادآوری.

فرناز پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:41 http://farnaz.aminus3.com/

سلام . دلتنگ این بودم که در شهر بارانی خودم بنشینم و به صدای باران گوش کنم و بیایم اینجاها و بپلکم و ...

مهرگان را همیشه دوست داشته ام اما از سال گذشته که آنرا با لباسهای سرخ و ارغوانی جشن گرفتیم و دوستان سفره ی زیبائی چیدند به آن بیشتر علاقمند شدم !

اما امسال نه اینجا مهرگان داشنم و نه در آن شهر شما !

پروانه جان / سالار جان / حسته نباشید . لذت بردم و آرزو کردم .

پروانه پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 20:54

با پزوهشهای دکتر هوشنگ طالع دیگه خیالتون راحت باشه :

جای همه ی دوستان خالی شب پیش در جشن مهرگان شرکت کردم یکی از سخنران ها دکتر هوشنگ طالع بود که گفتند «ایر»ها ساکنین فلات ایران ، پی به دو زمان مساوی بودن شب و روز بردند یکی اول بهار یکی اول پاییز.
و هر دو را جشن می گرفتند این ساسانی ها بودند که تقویم قمری را درست کردند و موجب شد جشن ها از جمله مهرگان جابجا شوند و برای اینکه مردم این جشن ها از یادشان نرود داستان فریدون و ضحاک را به مهرگان بستند.

و این جابجایی موجب شد کمکم مهرگان و سده و تیرگان از یادها بروند.
در این باره در این پیوند هم می توانید بخوانید:
http://www.iranboom.info/index.php?option=com_content&task=view&id=140&Itemid=32
البته سخنرانی دیشب ایشان کمی مفصل تر بود.

این ...... داستان فریدون و ضحاک را به مهرگان بستند...... خیلی منطقی بود.
ممنون.

پروانه جمعه 29 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 13:13

به فرناز که امیدوارم به زودی عکسهایش را اینجا ببینیم:

مگر برای جشن مهرگان گرفتن چشممان به دیگران باشه تا برای ما جشن بگیند.
کافیست یک سفره تو خونه ت بچینی یک آشی هم بپزی و جای ما را خالی کنی!
راستی آش بلدی بپزی! بهت نمیاد!
پیتزا بیشتر بهت میاد!

پریا چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:03

سلام بزرگوار ممکنه دستور پخت اون نون روبفرستید
امسال میخوام سفره جشن مهرگان پهن کنم.

متاسفانه نویسنده ی این یادداشت دیگه به اینجا سر نمی زنن و من هم نمی تونم کمک کنم.

البته کامنت ها رو که بخونیدشاید بهتون کمک کنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد