عسک‌هایی که می‌گیریم
عسک‌هایی که می‌گیریم

عسک‌هایی که می‌گیریم

خاکستر نشینان غرب



خاکسترنشینان غرب


عسک از: نیلوفر


عسک دوم قبلن در بعداز بیست و سه آمده بود.

فریدون در تفسیری بر این عسک و آن چه روی کاغذ آمده، چیزهای خوبی گفت:


دوشنبه 14 آذر ماه سال 1390 
SVP, S'il Vous Plaît
aider moi pour manger,  merci

همانطور که ملاحظه می فرمایید به فرانسه نوشته که لطفن  برای امرار و معاش کمک کنید. منشکرم .

این محل شاید یکی محله های پاریس باشد که فاصله چندانی با برج ایفل و محله ی توریستی ندارد . طرف سگ اش را به عنوان محافظ، کنار اسبابش گذاشته و خودش گوشه ای کمی دورتر نشسته کتابش را می خواند.
در فرانسه گدایی ممنوع است . لذا کولی ها و بی سر پناه ها در هوای سر د در مترو ها بیتوته می کنند و در هوای گرم در اماکن پر تردد توریستی پرسه می زنند.  گاهی پلیس ها بخاطر انسانیت و دلسوزی از دستگیری این افراد  تا جایی که مشکل قانونی برای خودشان پیش نیاید خودداری می کنند.

در سالهای اخیر به خاطر بحران های اقتصادی و بیکاری بیش از حد تعداد بی سر پناه ها ، فحشا،  گدا ها، جیب بر ها و دزد ها  در کشور های اروپا رو به افزایش گذاشته است.


نظرات 12 + ارسال نظر
پروانه شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:35

آیا باید خوشحال باشیم کتابخوان های ما هنوز بی سر پناه نشده اند؟

باید ناراحت باشیم که اصلن کناب خوان نداریم.
هرچند خاکستر نشینان زیادی در این جا کتاب می خوانند.

نیلوفر شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:38

اصلا امروزه یکی از وسایلی که با بیخانمان ها حمل میشود کتاب است و کمتر بی خانمانی است که در کنار سگ و کیسه خوابش کتاب نداشته باشد ،در دنیای بی در و پیکر امروزی که دروغ و دغل در بند بند سلولهای دولتمردان چه از نوع جهان سومی و چه از نوع پیشرفته اش هر چه بیشتر کتاب خوان باشی بیشتر میفهمی و کمتر برای یک لقمه بوقلمون تن به هر کاری میدهی در نتیجه اصلا جای تعجب ندارد اگر بی خانمانهای جهان اکثرا کتابخوانها و مغز های متفکری باشند که با چرخ زمان نچرخیده اند و بی خانه و کاشانه زیر کیسه های خواب روز ها به کتاب خوانی و شبها به لرزیدن روزگار میگذرانند ، باید به حال دنیایی گریست که همه دست های یک در صدی ها در کار است که نود درصد ثروت دنیا را ببلعند و سهمی کمتر از ده در صد به ۹۰ در صد بقیه انسانها بدهند ،

فرناز دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 19:27 http://farnaz.aminus3.com/

در کشورهای متمدن ! ـ‌ همیشه از اینگونه استفاده از کلمات بیزار بوده ام اما متاسفانه روزبروز می بینم که چه فاصله ی باور نکردنی هست بین کشورهای متمدن و غیر از آن ... بگذریم ـ
به هر حال در بعضی از شهرهای مهم و بزرگ دنیا آدمهائی را در کوچه و خیابان می بینیم که به خاطر اعتراض آنجا هستند و نه به خاطر فقر ـ مثل آنچه که خانم نیلوفر گفته ـ و در بعضی شهرهای بزرگ دیگر آدمهائی را می بینیم که به خاطر این در خیابان هستند که سقفی ندارند .. امکانی ندارند .. موقعیتی بهتر ندارند و حتی آگاهی از اینکه می توانند اعتراض کنند یا فریاد بزنند را ندارند .
با دروغهائی که به خودمان می گوییم و باور کردنشان و یا با پنهان کردن مشکل حل نمی شود .. گرچه با دیدن آن هم حل نمیشود ..

من دو خط آخر را نفهمیدم.

نیلوفر سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:48

با توجه به اینکه من هم دو خط آخر را نفهمیدم ،منظور من آصلا این نبود که بی خانمان های کتاب خوان و سگ دار محض اعتراض در سرمای زیر صفر روی اسفالت خیابان مینشینند و کتاب میخانند و پولدارند. .آنها واقعا پول ندارن چشمانشان از دیدن چند سکه هر چند بی ارزش از خوشحالی برق میزند ، چه کسی میتواند این ادعا را داشته باشد که بی خانمان کشور به اصطلاح پیشرفته بی پول نیست ؟؟؟ضمنا فاصله کشور های متمدن و فقیر روز به روز دارد کمتر میشود البته نه اینکه فقیر ها متمدن میشوند بلکه امکانات زندگی بهتر در متمدن ها روز به روز کمتر در اختیار عامه مردم قرار میگیرد فعلا اگر پول دار باشی ،چه در کشور متمدن باشی یا در حال توسعه همه گونه امکانات زندگی را در اختیار داری و حتی میتوانی روی سیبیل ناصر الدینشاه نقاره بزنی و اگر بی پولی در هر کجای این عالم عین برده های عصر برده داری باید کار کنی و هیچ امکان رفاهی هم نداری ،

فرناز سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 14:32 http://farnaz.aminus3.com/

احتمالا من خوب بیان نکردم . شاید هم فکر کردم همه باید بدانند که من این روزها به چه فکر می کتم و یا با چه کسانی چه حرفهائی زده ام ! :(

سعی می کنم توضیح بدهم : می دانم که قاعدتا اگر کسی در خیابان خوابید بی خانمان است حتی اگر کتاب بخواند !
در جائی مثل پاریس هستند کسانی که چون اعتراض دارند کار نمی کنند و در خیابان می خوابند شاید کتاب هم بخوانند . اما می دانیم که در جائی مثل ... کسی که در خیابان می خوابد و خانه ندارد احتمالا کار گیرش نیامده و کتاب هم نمی خواند و اگر تمام وجودش بطور غریزی سرشار از اعتراض هم باشد مجبور است به چیزهای دیگری به جز اعتراض فکر کند ...
من نگفتم و هنوز هم نمی گویم که " آنها " ! فقط برای تفریح یا اعتراض های تفریحی !! در خیابان می خوابند و "اینها " ! فقط برای نبودن کار و امکانات . همه چیز نسبی است فراموش نمی کنم .

قبول می کنم که برای زندگی بهتر همه جای دنیا باید کار کرد
اما فراموش نکنیم که خیلی جاها حیلی ها خیلی کار می کنند و پول هم دارند اما آرامش ندارند و خیلی جاها خیلی ها خیلی کار می کنند و خیلی چیزها هم کم دارند اما آرامش دارند .

خسته کردم
حسته شدم
این قصه سر دراز دارد

ما از خواندن خسته نمی شویم.
از نوشتن خسته می شویم.
من می خواهم آرامش داشته باشم. کار هم هر چقدر کردم اشکال ندارد. باید کجا بروم؟ چه بکنم؟

نیلوفر سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 20:30

آقا محسن ،به نظر من با گیس سفیدی که در آسیاب و با آرد سفید شده بهتره به یک ده بروید و با کشاورزی که کار پر زحمت و بسیار شیرینی است در کمال آرامش شاهد به ثمر رسیدن دانه هایی باشید که به دست خود میکارید ،اگر هم کارگر خواستید در خدمت گزاری آماده هستم ، یک بار فروشنده ای در مرکز خرید میلاد در حالیکه از دست مشتریان تازه به دوران رسیده اش بسیار شاکی بود و من او را به آرامش دعوت میکردم به من گفت خانم تو رو خدا شما قدیمی ها این تهران را رها کنید و مثل خیلی از قدیمی ها ی دیگه بروید به روستا و تهران را بگذارید برای این جدیدی ها

مشکل ما در این زمینه، زمین است. برای کشاورزی. کارگر کم نداریم. خان هم کم نداریم ولی خب شما را به خانی قبول می کنیم. راستی فروشنده ی دم میلاد نگفت از روستا چه خبر؟

نیلوفر چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:46

زمین که قراره محمود خان عنایت بفرمایند ،فروشنده چیزی از روستا نگفت اون جد اند ر جد بچه فرمانیه بود ،

محمود فقط یک هزار متری قراره بده توی الهیه. اونجا که نمیشه کشاورزی کرد.
ولی واقعن زمین را به ما بدین ما بریم کشاورزی.
حالا شایدم زمینو فروختیم برگشتیم تهران.

رشاد چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:55

من جدا تصمیم دارم به روستا بروم. جایش را هم پیدا کرده‌ام که زیاد دچار سختی نشوم. اگر بروم، چند نفر از شماها می‌آیید؟ نه به عنوان کارگر یا خان یا هر چیز دیگر، به عنوان همسایه.

ما اگر یک روز سر کار نرویم شبش نان نداریم.
بیماییم همسایه ی شما بشویم چیزی هم ته اش می ماند برای نان شب؟

نیلوفر چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:59

به محسن ، پاسخت محشر بود ، کلی خندیدم ،
به رشاد ، آقا ما،ما،ما میاییم همسایه شما بشویم به شرط اینکه ارباب رعیتی راه نیندازید ،فئودال بازی بی فئودال بازی

ببین وختی بیکار باشی. اون که کار داره و زمین داره میشه فئودال. بعدش ما رو استثمار می کنه و مام کوچ می کنیم میاییم شهر میشیم حاشیه نشین.

نیلوفر پنج‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:24

یعنی شما میگی بعد از یک عمر شهر نشینی برویم به ده که دوباره از دست ارباب بہائیم به شهر و حاشیه نشین بشویم ؟؟؟ البته بد هم نیست شاید این دفعه بلد باشیم که چطوری از حاشین نشینی پیشرفت کنیم و سر از مجلس و وزارت خونه در بیاوریم.

نه اون باید در ذات آدم باشه. ما بازم سر از همین جا در میاریم.

رشاد پنج‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:07

ای بابا! ما رو از داشتن همسایه پشیمان میکنید. اصلاً خودم تنها میرم روستا، مرغ و خروس نگاه میدارم، سبزی و گل و گیاه پرورش میدم. ارباب و رعیت خودم میشوم، و فئودال و «سرف» خودم. شعر و داستان میخوانم و به زندگی دهاتی رو میارم. وایمکس ایرانسل هم که دیگه همه جا هست. شما هم تو شهر بمانید و بر سر همسایگی دعوا کنید.

میدونی چطوری میتونی کاری کنی که خروس کله ی سحر بیدارت نکنه؟

فرناز پنج‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1390 ساعت 14:06 http://farnaz.aminus3.com/

آقای رشاد : ما به شکلی کاملا جدی به زندگی در طبیعت یا روستا فکر می کنیم تعدادمان هم کم نیست اگر اینطرفها بیایید همسایه هم دارید . خلاصه در این جنبش سهیم باشید !!!

وایمکس هم هست؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد