من یک روز از این جا رد می شدم افتادم توی این جوب. پام شکست. دکتر هم نبود. همون جا موندم تا اومدن و منو بردن بیمارستان. ولی من نمی خواستم برم بیمارستان. همین جا رو دوست داشتم. ولی بردنم. بازم میام. اگه پیداش کنم.
تو جای صاف راه می رفتی می خوردی زمین چه برسه به جوب !!
من این کوچه را با این دیوار سنگ و سیمان بلند دوست ندارم دوست دارم کوچه خاکی باشد و دیوار هم گلی. آبی هم از جوی میان آن بگذرد وقتی دانشجو بودم خانه ای در اوین داشتم و کوچه ای بود به همین شکل که توضیح دادم و نامش بود: کوچه باغها با دوستانم میرفتم قدمی میزدیم و هوایی می خوردیم و با چند شاخه گل دزدی برمی گشتیم همین سی سال پیش! اکنون آنجا برجها سر به آسمان کشیده اند و هیچ اثری از آن چهره ی روستایی اوین نیست اتوتان یادگار امام مانند این غول زندگی شهری آرامش و زیبای آنجا را بر هم زده است.
من این کوچه را هم دوست دارم چون هنوز با غولی که گفتی فاصله دارد و البته آن کوچه باغهای فراموش نشدنی اوین جای خود را دارد . ضمنا این جا یک کوچه خصوصی است در ورودی باغی در آبعلی .
اصن آدم بره تو این کوچه که نرسه. اصن همین جا بمونه آدم. همین جوری هی بره هی بره هی بره ... بعد یکی بیاد که باید بیاد. یکی از اون ور کوچه بیاد. یکی که باید بیاد.
چه هیجان انگیز شد ! خب خب بعد ....................
خب راه دوره. خیلی هم دور.
به قول فروغ "چقدر باید پرداخت " ؟
من آرزو دارم ساعتها در چنین کوچهی دنج و آرامی راه بروم و به مقصد نرسم. مقصدی شلوغ، پرسروصدا، و دیوانه و دیوانهکننده.
البته اگر مقصد جوریست که می گویید من هم ترجیح می دهم نرسم .
من یک روز از این جا رد می شدم افتادم توی این جوب. پام شکست. دکتر هم نبود. همون جا موندم تا اومدن و منو بردن بیمارستان. ولی من نمی خواستم برم بیمارستان. همین جا رو دوست داشتم. ولی بردنم. بازم میام. اگه پیداش کنم.
تو جای صاف راه می رفتی می خوردی زمین چه برسه به جوب !!
راههامان
گرچه باریک است
روزهامان
گرچه همچون شام
تاریک است
پویشی باید...
پویشی باید
پویشی باید
من این کوچه را با این دیوار سنگ و سیمان بلند دوست ندارم
دوست دارم کوچه خاکی باشد و دیوار هم گلی. آبی هم از جوی میان آن بگذرد
وقتی دانشجو بودم خانه ای در اوین داشتم و کوچه ای بود به همین شکل که توضیح دادم و نامش بود: کوچه باغها
با دوستانم میرفتم قدمی میزدیم و هوایی می خوردیم و با چند شاخه گل دزدی برمی گشتیم
همین سی سال پیش!
اکنون آنجا برجها سر به آسمان کشیده اند و هیچ اثری از آن چهره ی روستایی اوین نیست
اتوتان یادگار امام مانند این غول زندگی شهری آرامش و زیبای آنجا را بر هم زده است.
من این کوچه را هم دوست دارم چون هنوز با غولی که گفتی فاصله دارد و البته آن کوچه باغهای فراموش نشدنی اوین جای خود را دارد .
ضمنا این جا یک کوچه خصوصی است در ورودی باغی در آبعلی .
اصن آدم بره تو این کوچه که نرسه. اصن همین جا بمونه آدم. همین جوری هی بره هی بره هی بره ... بعد یکی بیاد که باید بیاد. یکی از اون ور کوچه بیاد. یکی که باید بیاد.
چه هیجان انگیز شد ! خب خب بعد ....................
سلام من بعضی وقتا یه چیزایی مینویسم!خوشحال میشم بیای بخونیشون
باشه حتما . چشم .
من هم این کوچه رو دوست دارم...
ایقدر باید رفت تارسید
زندگی همینه
رسیدن ورسیدن
واگر این رسیدن نباشه که هیجان انگیز نیست
!!:)
... یا شاید رسیدن و نرسیدن ! رسیدن و نرسیدن ...
اینجوری که هیجان انگیز تره !!!
سلام دوست من.عکساتون جالبه عالیه
به به سلام . شما و اینجا ؟ مرسی . ممنون
من کوچه باغ خیلی دوست دارم شاید یکی از مقصدام باشه