نو کردن ماه بر بام شدم با عقیق و سبزه و آینه. داسی سرد بر آسمان گذشت که پرواز کبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چیزی گفتند و گزمگان به هیاهوی شمشیر در پرندگان نهادند. ماه بر نیامد
هر وقت ماه نو می شود دو شعر در ذهنم زمزمه می شود. از جمله همین امشب و چند ساعت پیش. یکی همین که شما نوشتید. ای شعر را احمد به غلامحسین ساعدی داد. و آن قدر این در ذهن من مانده بود که فکر می کردم اصلن شعر مال غلامحسین است. در صورتی که غلامحسین اصلن شاعر نبود.
دومی هم این است مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
دقیقا من هم این دو شعر را زمزمه می کردم و تردید داشتم بین این دو . نهایتا در شرایطی که بودم محاق بشدت به دلم نشست . ضمنا نمی دانستم که این مال غلامحسین ساعدی شده است .
واقعا اون شب ماه به جای اینکه نقره ای باشد طلایی بود!
این عکس محاق نیست . این شعر محاق است . این عکس حس من نسبت به روزی که گرفتمش و این شعر است . ضمن اینکه در لینک شما عکس باز نشد و کلا من منظورم طرح یک مسئله ی علمی نبود ! داس سردی که در این شعربه آن اشاره شده همان است که در تصویر من هم هست.
هر وقت ماه نو می شود دو شعر در ذهنم زمزمه می شود. از جمله همین امشب و چند ساعت پیش.
یکی همین که شما نوشتید. ای شعر را احمد به غلامحسین ساعدی داد. و آن قدر این در ذهن من مانده بود که فکر می کردم اصلن شعر مال غلامحسین است. در صورتی که غلامحسین اصلن شاعر نبود.
دومی هم این است
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
دقیقا من هم این دو شعر را زمزمه می کردم و تردید داشتم بین این دو .
نهایتا در شرایطی که بودم محاق بشدت به دلم نشست .
ضمنا نمی دانستم که این مال غلامحسین ساعدی شده است .
این عکس "محاق" نیست!
عکس محاق:
http://www.haftaseman.ir/webdb/article.asp?id=903
واقعا اون شب ماه به جای اینکه نقره ای باشد طلایی بود!
این عکس محاق نیست . این شعر محاق است . این عکس حس من نسبت به روزی که گرفتمش و این شعر است . ضمن اینکه در لینک شما عکس باز نشد و کلا من منظورم طرح یک مسئله ی علمی نبود !
داس سردی که در این شعربه آن اشاره شده همان است که در تصویر من هم هست.
درووووووووووووووووود
بسیار زیبا بود
داسی سرد بر آسمان گذشت ...
برام کاملا تداعی شد
درود بر شما . مرسی یییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی !