من داشتم از اینجا رد میشدم خوردم به این چارپایه زیر این قلیون. افتادم. شانس آوردم آتیش قلیون نریخت روم که بسوزم. مرداد گفتید من یاد دریا افتادم. باید یه سر برم دریا.
من یه روزی از کنار در خونه ی دایی جان ناپلئون رد می شدم. مش قاسم رو دیدم که داره به اینگیلیسیای خبیث فحش می ده. بهش گفتم فحش بده. فحش نده. گفت که تو رو هم اینگیلیسیایی خبیث فرستادن اینجا. با بیل افتاد دنبالم و منو زد. منم افتادم ولی پام نشکست دستم شکست. سعید و لیلی منو بردن پیش دکتر ناصرالحکما. اونم دستمو گچ گرفت. خدا بیامرزدش. دکتر خیلی خوبی بود. سلامت باشید.
مومنت ... مومنت ... جای آقای پزشکزاد خالی ببینه تو چه قصه ها بلدی ...
چرا نمی رین دم خونه ی اون مرد خبیث؟
***
خیلی خوب بود. اونقدر که هوس غلیون کردم.
در خونه ی کی ؟ دایی جان ؟ سیزده مرداد که شد می رم !
ضمنا قربون چشای بادومیت !!
درووووووود
با دیدن این عکس یه حس قدیمیه با مرامی بهم القا شد...
عجب عبارتی گفتما :دی... قدیمیه با مرام! :)
دستتون درد نکنه
دارمت با مرام !
من داشتم از اینجا رد میشدم خوردم به این چارپایه زیر این قلیون. افتادم. شانس آوردم آتیش قلیون نریخت روم که بسوزم.
مرداد گفتید من یاد دریا افتادم. باید یه سر برم دریا.
مواظب باش دریا رو به آتیش نکشی !!!
دریا مگه آتیش میگیره؟ دریا آتیشو خاموش می کنه. یعنی من عقلم نمی رسه؟ درسته من کودکم ولی اینو می دونم که دریا آتیشو خاموش میکنه.
آفرین . چقدر تو بزرگ شدی من نمی دونستم . عاقل هم که بودی از اول .
من یه روزی از کنار در خونه ی دایی جان ناپلئون رد می شدم. مش قاسم رو دیدم که داره به اینگیلیسیای خبیث فحش می ده. بهش گفتم فحش بده. فحش نده. گفت که تو رو هم اینگیلیسیایی خبیث فرستادن اینجا. با بیل افتاد دنبالم و منو زد. منم افتادم ولی پام نشکست دستم شکست. سعید و لیلی منو بردن پیش دکتر ناصرالحکما. اونم دستمو گچ گرفت. خدا بیامرزدش. دکتر خیلی خوبی بود. سلامت باشید.
مومنت ... مومنت ...
جای آقای پزشکزاد خالی ببینه تو چه قصه ها بلدی ...
هرچه میام اینجا این دایی جان در حال صرف قلیان است
بگیرید از دستش، ضرر داره ... والا
چشم ! قول میدم تا حداکثر فردا !!