عسک‌هایی که می‌گیریم
عسک‌هایی که می‌گیریم

عسک‌هایی که می‌گیریم

۱۲-۹ تیرماه نود

رودبارک - کلاردشت 

  

 جاده چالوس  

 رودبارک - کلاردشت

  

 رودبارک کلاردشت  

  رودبارک - کلاردشت

  

مه 

 رودبارک کلاردشت  

 رودبارک - کلاردشت

  

 ساحل عباس آباد 

 

رودبارک - کلاردشت

 

مرغ دونی

  رودبارک - کلاردشت    

رودبارک کلاردشت

  

شب 

 رودبارک - کلاردشت  

 رودبارک کلاردشت 

ویرانه  

 رودبارک - کلاردشت 

عسک ها از: خودم (محسن)

نظرات 6 + ارسال نظر
فرناز شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 19:25 http://farnaz.aminus3.com

البته این عکسها کلی جای حرف دارد و برخواهم گشت که حرف بزنم اما تا دیر نشده بگویم که آن پنجره از همه قشنگتر است . برای آن حرف کافی نیست , سخنرانی خواهم کرد .

شما مرا دق مرگ کردید. عکس نه، عسک. ای خدااااااااااااااااااااااااااا؟
به کجای این شب تیره بیاوزم قبای ژنده ی خود را؟؟؟؟؟؟

به کوری جشم همه ی بدخواهان شما آزادید که هرچه که می خواهیدبگویید.من می دانم که چند تا از این عسک ها کارت پستالند. نکند فکر کردید که من بلانسبت .............م. ولی راست می گویید. ان پنجره از همه ی عسک ها سر است. ولی خودم عسک آن ویرانه را هم دوست دارم.
تازشم منتظرم که آن کلی حرف های شما را بشنوم درمورد باقی عسک ها
البته جسارت من را ببخشید. من فکر کردم که شما رفتید سفر و تا سالهای سال بر نمیگردید. چه زود برگشتید؟ حال شما خوب است؟

فرناز یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:49

عسک عسک عسک عسک ............

عسک ویرانه : تازگیها دچار یک بیماری جدید شده ام . ویرانه ها را بشدت دوست دارم ! هم برای تماشا .. هم برای عسکاسی . احساس می کنم هر بار شاید آخرین بار باشد و این حس عجیب و دردناکیست . به این یکی نگاه می کردم ... نمی دانم شاید این دیوار داخلی یک مطبخ بوده .. این قوسها این تاقچه ها .. از غیر قابل جبران بودن این خرابی ها دچار وحشت می شوم .

یک چیز دیگری که این میان هست این است که ویرانه ها هم دارند تمام می شوند. ینی ویرانه هایی این گونه. بناهای امروزه وقتی ویران میشوند اصلن تماشایی نیستند. اصلن آدم را به فکر فرو نمی برند. اصلن طاقچه ندارند. اصلن نوستالژیک نیستند. شما را به یاد هیچ جای دیگری نمی اندازند. اصلن نمی شود در باره شان داستان نوشت و شعر سرود.

این پستی است در آینده در بعد از بیست و سه با عسک این ویرانه.

رشاد یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 13:29

اگر یادتان باشد ویرانه‌ها یک عاشق سینه‌چاک دیگر هم دارد. سرکار خانم فرناز، دوست داشتن ویرانه بیماری نیست، ولی دلم هم نمی‌آید بگویم اثر سن است. ماشاالله شما حالا حالاها وقت دارید.
نقشه‌ای تازه کشیده‌ام: می‌خواهم بروم در روستای کوچکی ویرانه‌ای برای زندگی کردن بسازم. ساختن ویرانه هم از اون حرفاست. باید به نام من ثبت شود.

فرناز یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 18:15

آقای رشاد : ما اینجا قرار است ویرانه ای بسازیم باور کنید یا نه حتی مصالح آنرا هم کنار گذاشته ایم _ مثلا سفالهای قدیمی برای شیروانی .. ستونهای قدیمی چوبی .. _ بیایید همسایه شویم . عسکهای این زمینها را هم قبلا اینجا دیده اید .

در مورد سن و سال هم نگران نباشید . همسر من احتمالا همسن شماست !! گذشته از اینکه من هم کم نمیاورم !!!!

فرناز چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 18:00 http://farn-sighs.blogsky.com

این عکس " مرغدونی " خیلی توجه منو جلب می کنه . اما خیلی دلم می خواست که اسمش مرغدونی نبود ! از این عکس هایی که یه مشت خط و فرم عجیب غریب داره که ممکن هم هست آدم نفهمه چیه خوشم میاد به شرطی که اسمش مرغدونی نباشه !

تنها چیزی که من از یک بار خواندن این کامنت شما فهمیدم این بود که دوبار از واژه ای جعلی به جای عسک استفاده کردید.
و در بار دوم خواندن فهمیدم منظور شما را ولی مرغدونی به جایی می گویند که مرغ در آنجا باشد و بعضن تخم هم بکند. در این عسک اگر دقت کنید مرغ نیست. مرغ رفته گردش. ولی از خودش یک تخم مرغ به یادگار گذاشته که درصدی از آن بیرون از خاک است و دیده می شود.
حالا شما نامی برای آین عسک پیشنهاد کنید.

فرناز چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 23:45 http://farnaz.aminus3.com

به قدری شرمنده شدم که یادم رفت اسمی که انتخاب کرده بودم چی بود ! ضمنا ما به اینجور فضا ها حتی وقتی تخم مرغی هم در آن نباشد می گوییم مرغدونی .. همچنان ترجیح می دهم اسم
" این " ! مرغ دونی نباشد .

ولی تصور خود من از مرغدونی آن چیزی است که توی انیمیشن ها می بینیم. یک مشت مرغ در بالای یک بلندی نشسته و قد قد می کنند. و بعداز مدتی یک تخم مرغ از یک سطح ناودانی شکل قل می خورد و می آید پایین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد