عسک‌هایی که می‌گیریم
عسک‌هایی که می‌گیریم

عسک‌هایی که می‌گیریم

کلاف/کلافه

    

عسک از خودم (فرزان )


کلاف از کلافه آمده یا کلافه از کلاف ؟  یا اصلا به هم ربطی ندارند ؟  چرا ما وقتی کلافه ایم مثل کلاف سر در گم هستیم ؟   اصلا چرا این روزها دنیا مثل یک کلاف سر در گم است و هیچکس هم از سردرگمی رهایش نمی کند ؟

نظرات 7 + ارسال نظر
فرناز چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:11 http://farn-sighs.blogsky.com

با اندوه اما صداقت اعلام می کنم که فرزان شکل نادرستی از فرناز است که من برای تنبیه خودم از آن استفاده کرده ام . امیدوارم این باعث شود که پس از این از واژه ی منحوس و غلط ... به جای عسک , در این وبلاق وزین استفاده نکنم.

محسن چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:20 http://after23.blogsky.com/1391/05/06/post-423/

بهرحال آدم وختی کلافه است خیلی کار ها را می کند. از جمله به کار بردن واژه های منحوس.

من اصلن نمی دانم کلاف چیست؟ گیاه است؟ میوه است؟
اصلن من ندیده ام.

کلاف ؟ کلاف نخ . کلاف کاموا . کلاف سر در گم . شنیده اید که ؟

محسن چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:58 http://sedahamoon.blogsky.com/1391/05/16/post-28/

این ها که شما عسکشان را انداخته اید نخ هستند؟ کاموا هستند؟

خیلی خوشحالم که شیطنت کردم و شیطنتم گرفت !
اینها کاکتوس هستند ...

پروانه پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:01

قدیما که کاموا بافی خیلی رایج بود به اون کامواهایی که کیلویی بود می گفتیم :کلاف
یعنی وقتی می خریدی باید یکی دو تا دستشو می کرد داخل اون کلاف و دیگری اونو به صورت گلوله در می آوردی و کار آسانی نبود معنی کلاف سر در گم رو وقتی می فهمی که گیر گلوله و منظم کردن اون کلاف ها افتاده باشی
الان نخ های قالی هنوز به همان شکل کلاف هست
چند سال پیش که ترانه کلاس گلیم میرفت از این کلافها از طر فهای پایین میدان آزادی خریدیم و کلاف را از سر درگمی در آوردیم

خلاصه این گلوله های منظم که عکسشو انداختی از نظر من کلاف نیستند

مرسی از اطلاعات خوب و دقیق .

خلاصه چشم .

محسن جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:06 http://sedahamoon.blogsky.com/1391/05/16/post-28/

خب ینی کلاف و کلافه از کلمه کاکتوس گرفته شده؟
اینا که فقط توی کاف مشترکند.
***
من راستش متنفر بودم از گرفتن این کلاف که مثلن نیلوفر یا هاسمیک اونو گوله گنند. خیلی کار چیپی بود. تازه وقتی میدیدی این رو می انداختند دور پاهایشان و گوله می گردند. اینجا فکر میکردی نقش تو در حد دو تا پایه است. حالا اونا بافتن بلد بودند این وسط یک امر و نهی هایی هم می کردند که بپا در نره، یا بزار من بهت برسم. یا حواست کجاست؟- آخه من چند دور خالی می کردم و بعدش خیره میشدم به آسمان مثلن.

البته که هردو از کاکتوس _ مخصوصا از تیغ های آن _ گرفته شده اند .
این نفرت و این چیپ بودنی را که می گویید کاملا درک می کنم ! چون قبلا به این مسئله فکر کرده امم جوابم آماده است . نقش طرف مقابل از جمله شما در حد دو تا پایه هست اما مهم اینکه در حد دو پایه ی مهم و زبان بفهم !!!

محبووب شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:39

نه مال آن ترانه نیست
مال محبووب است
اَرا؟ = چرا؟

محسن شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 15:57 http://sedahamoon.blogsky.com

کامنت های سیاوش قمیشی و محسن چاووشی من را مجبور کرد که یک چیزی که باور دارم بنویسم.
به نظر من خواننده های این ور آبی با تمامی بگیر و ببند ها و ممیزی ها و ........ یک سر و گردن از آن ور آبی ها بالاترند.
البته شاید دلیلش این باشه که این ها از بین هفتاد پنج میلیون نفر بر می خیزند و آن ها از میان فوقش پنج میلیون.
البته با کلاس ترینشان هم همه نامشان محسن است.
محسن چاووشی، محسن یگانه، محسن نامجو -که این آخری درست است که آن ور آب است ولی این ور آب بود انگار فعال تر بود-
آن ور آب انگار ترمز دارد. روزهای اولی که می روند مدام این ور و آن ور سخنرانی می کنند -سیاسیونشان- یا کنسرت می گذارند یا هر کار دیگری می کنند........ بعدش انگار به تاریخ می پیوندند. درست است که کار این جا خیلی سخت است ولی انگار چسبناک تر است.
حیف نیست حداقل سالی دو آلبوم از محسن نامجو نداشته باشیم؟ نه. واقعند؟
بگذریم.
بحث مفصلی است. و به قول دانشمندان در این مقوله نمی گنجد.

کلا من مدتیه دقت که می کنم می بینم محسن ها همه خوبن _ خوشحالی ها نگو نه !!! _ محسن نامجو را که بشدت دوست داشته ام و دارم ... اتفاقا به این فکر کرده ام .. این آدمهایی که برای اینکه بتوانند بخوانند میروند و بعد انگار خوانشان نمی آید !
باید به فکر پستی در یکی از این وبلاق های وزین باشیم در همین مورد چون حرفل زیاد است و در این مقوله نمی گنجد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد