عسک‌هایی که می‌گیریم
عسک‌هایی که می‌گیریم

عسک‌هایی که می‌گیریم

روز گرگان




عسک ها از خودم (فرناز)


باز هم ببینید .

نظرات 3 + ارسال نظر
پروانه دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:05

نگاهم روی خانه های قوطی کبریتی خسته شد و رفت و رفت تا رسید به کوههای آبی...

من هم نگاهم خسته است و هم دلم ... کوه های آبی خیلی خوبن اما خیلی دور .

محسن دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:08

روز گرگان بر شما مبارک باد.

بر شما هم همینطور !

ساحل دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 http://lizard0077.blogfa.com/

این چه ظلمی است که شما بر من روا می دارید آخه؟
این انصافه الان؟
من الان هزار تا قصه اومده توی سرم با دیدن این قطار. از اون ور کلمه ها توی سرم، توی دهنم، روی زبونم یخ بسته.
شبیه وقتی که آدم عطسه داره، ولی عطه س نمیاد، عطسه هه می پیچه توی سر آدم.
االن من اون جوری شدم.
نکنید این کارو!
از این عسکای قصه دار نذارید. آدم قصه ش میاد همه‌ش!

این تلافی ظلمیست که تو بر من روا میداری !
من با خواندن جمله های تو پر از قصه میشوم و گاهی هم با دیدن عسکها اما روزهاست که قصه هایم گیر کرده اند و نمی آیند و فقط آه می کشم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد