دژ ملک بهمن

پروانه یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 15:47

یکی از همکارانم که به این دژ رفته بود تعریف هایی که از آن جا می کرد درست همان چیزهایی بود که در شاهنامه نوشته شده بود.
یعنی دژی که فتح آن باعث شد تا کیخسرو تاج شاهی را به دست آورد ولی آن طور که در شاهنامه است گویا این دژ باید در اردبیل باشد و اصل ساخت اردبیل را به فتح این دژ نسبت می دهند.
اردبیل کجا و اینجا کجا

این روزها با مدد اینترنت و کامپیوتر و سواد و خواندن و نوشتن و ..... کلی چیزهای دیگر تاریخ یک جور دیگری نوشته می شود. وای به حال هزاران سال پیش. من اگر در آن زمان تاریخ نگار بودم، فقط و فقط برای این که شکم خود و خانواده ام را سیر بکنم چه لاطائلاتی سر هم می کردم. اردبیل و هراز که بماند.
نمی دانم چه کسی را در این میان پیروز و فاتح بنامم. ولی همیشه این بوده و بسیار درست بوده که:
تاریخ را فاتحان می نویسند.

فرناز یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 18:11 http://farn-sighs.blogsky.com

اما من با شما موافق نیستم . شاید هم خیال می بافم . من فکر می کنم آدمها در قدیم بیشتر پای بند انسانیت بودند .. کمتر دروغ می گفتند چون باور داشتند که دروغ بد است .. تعداد کمتری از آدمها به خاطر منافع شخصی خود خیلی چیزها را زیر پا می گذاشتند ....... حتی دیگر نمی دانم که این اگر خیال است خیال خوشی است یا نه ؟ اگر این را باور کنیم باید افسوس بخوریم به حال انسان امروز و اگر هم فکر کنیم انسان همیشه همین بوده که افسوس صد چندان می شود ......................

آمده بودم بگویم کلمه دژ را خیلی دوست دارم . به نظرم از کلمه هایی است که حسش را خودش می رساند .

شاید حق با شما باشد. ولی تاریخ را فاتحان می نویسند اصلن شده ضرب المثل.
شاید اصلن در اردبیل هم یک دژ بهمن باشد.
عین مزار شریف افغانستان. مزاری برای امام علی در مزار شریف است و مزاری دیگر نجف.

پروانه دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:21

این آبی که دیده میشه آبشار معروفشه؟
عکس از پای آبشار ندارید؟
چقدر خوب که اینقدر رسیدن به دژ دشوار است چون کسی که از این آثار فرهنگی و تاریخی نگهداری نمیکنه و زود خراب میشد.

نخیر. در ابتدا بگویم که من این عسک را با چند قدم دور شدن از جاده انداختم. اتومبیلی که مرا می برد در اینجا ایستاد که چایی بخوریم. کلی در کنار من که دارم عسک می اندازم رستوران و اینا بود. همو گفت که این جا را ببین، این دژ ملک بهمن است. و می گفت: آبشارش را ندیدی؟ از آن گذشتیم. اگر می دانستم ندیدی در راه نشانت می دادم. این آبی که در عسک دیده می شود، این یک آب باریکه ای بود حاصل از آب شدن برفهای سطحی روی کوه.

پروانه دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:12

من تعجب کردم که شما و کوهنوردی و گردشگری!
پس داشتید از آنجا رد می شدید

حالا یک تعجب دیگه که من تا به حال این دژ رو ندیده ام
لطفا آدرس دقیقشو بنویسید تا این بار از هراز به گرگان بریم تا این دژ را ببینیم.

شما کاملن درست حدس زدید.
من و کوهنوردی؟

این آدرس رسیدن به آنجاست که من این پل را نگذشتم همان نزدیکی راننده ی سواری برای استراحت ایستاد و من از این زاویه این دژ را دیدم.

مسیر کجاست؟
با خودروی شخصی: هر جای تهران که زندگی می‌کنید باید از خروجی اتوبان شهید بابایی وارد جاده هراز شوید. جاجرود، رودهن، آبعلی، گردنه و تونل امامزاده‌ هاشم(ع) و آب‌اسک را پشت سر بگذارید تا به کیلومتر 96 جاده هراز یعنی 65کیلومتری شهر آمل برسید. در مسیر جاده هراز، حدود 15 کیلومتر بعد از پلور به گزنک می‌رسید. 5 کیلومتر بعد از گزنک و در سمت راست جاده، پل عریض و نارنجی رنگی جلب توجه می‌کند که مسیر رسیدن شما به شاهاندشت است، البته نشانه دیگر این پل هم وجود 2 سوپرمارکت کوچک از نوع جاده‌ای در هر 2 سوی پل و تابلوی راهنمایی است که شما را به روستای تاریخی شاهاندشت فرا می‌خواند.

این متن را از لینک زیر آوردم.
http://inn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=4&Id=103556&Rate=0

رشاد دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 13:28 http://readingpoems.blogsky.com

رفتن اونجا خیلی سخته؟ یعنی من نمیتونم برم؟ آدرس دقیق تر بده شاید بتونم کمی نزدیک تر بشم.

لینکی که برای خانم پروانه گذاشتم خیلی کمک می کنه. تو حتمن می تونی رشاد. تو میتونی. فقط باید سعی کنی.

پروانه دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 15:21

"آب باریکه" منو یاد یه چیزی انداخت:
زنده یاد مادر فیروز به حقوق کامندی با حالت خاصش می گفت: "آب باریکه"!

ولی این آب باریکه شما خیلی از حقوق کارمندی بالاتره

درسته. آب باریکه یعنی حقوق کارمندی.
حق باشماست این آب باریکه از حقوق کارمندی خیلی بالاتره ولی آبشار؟؟؟؟

پروانه سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 14:20 http://haraznews.com/39354/%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7-%DA%A9%D9%88

به آقای رشاد: رفتن اونجا خیلی سخته وقتی همکارم که از پای آبشار قلعه را دیده و سرپرست تور برایشان تعریف می کرد درست همان چیزهایی بود که در شاهنامه نوشته.
فریبرز پس کاوس نتونست واردش بشه. ولی کیخسرو توانست و تاج شاهی را برد.

فکر کردید رشاد می خواهد وارد آن جا بشود. رشاد خیلی که همت بکند برود جلوتر کفش و جورابش را در بیاورد پاهایش را بکند توی آب و در آن حال از فاصله ای حدود 50 متر جلوتر همین عسک را بیاندازد.

کوهنورد آملی سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 14:22

به آقای رشاد

روی آدرس کوهنورد آملی کلیک کنید تا ببنید که خیلی هم نمی توانید به حرفهای آقای محسن اعتماد کنید.
پروانه

روی کدام آدرس کوهنورد آملی جان؟

پروانه سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 15:23

چون آدرسش خیلی بلند بود شاید ثبت نشده:

http://haraznews.com/39354/%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7-%DA%A9%D9%88%D9%87%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%82%D9%84%D8%B9%D9%87-%D9%85%D9%84%DA%A9-%D8%A8%D9%87%D9%85%D9%86-%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%A7-39354

ببخشید که شما را با کوهنورد آمل یکی دانستم.
عمرن به این فکر کرده باشم که شما از پشت به من خنجر زدید.
شما مرا به یک لینک فروختید.
به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را.......

رشاد سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 22:08 http://readingpoems.blogsky.com

ما که سپر انداختیم.
من فکر کردم با سابقه‌ی ورزشی که از محسن سراغ دارم، جایی را که بتونه از راه دور ازش عکس بگیره من میتونم به آن صعود کنم. ولی ظاهراً ورزشکاری محسن پیشرفت کرده و از جاهایی عکس از راه دور میگیره که من نمی‌تونم برم. به زودی میتونه بره المپیک!

من قراره دور بعدی المپیک به عنوان عسکاس برم. تو ام بیا که از جاهایی که عسک میگیرم تو عبور کنی.

پروانه چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:04

ای بابا اینا چیه نوشتید
من که پایین اون پیامم اسممو نوشته بودم تازه شما آی پی منو که میشناسید

پ. ن.یک آیکون داشت یاهو شاید هنوز باشه
آیکونی که با دو تا دستاش داره چنگ می زنه تو موهاش و میخواد از جا بِکَنه

من یک کوهنورد آملی دیدم و یک کامنت. اسم شما رو هم اصلن ندیدم. نه این که نبود. بود ولی من ندیدم. ولی خب سود تفاوت خوبی بود.

یاهو داره ولی اینجا انگار نه. اینجا شاید این بهتر از اون باشه

محبوبه چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:58 http://future-seed.blogsky.com

به به عجب بحث اینجا داغ است!
من یک اعترافی بکنم؟ تا حالا توی عمرم شاهنامه نخواندم! اگر عمرم یاری کند در سالهای آتی این کار را میکنم و بعد برمیگردم اینجا و بعد من هم ابراز نظر میکنم...

و البته دلم خواست این دژ را فتح کنم. بدجوری هم....

شما دژ را فتح کنید. سندی ارائه کنید که عسک این دژ باشد از یک زاویه ای نزدیک تر. چه بهتر که عسکی باشد از بالای این دژ، که جاده ی هراز را نشان بدهد. جایی که ما این عسک را انداختیم. در آن پایین ترین نقطه. نامردیم اگر زین پس، این دژ را، دژ ملکه محبوب ننامیم.
جواب عالم و آدم هم با خودمان.
از این بیشتر؟

محبوبه چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 20:40

کم آوردییییییییم پس ما یک برنامه ای بریزیم برای صد سال آینده. هر وقت توانستم آن عکس سفارشی شما را بگیرم برمیگردیم و حتما اطلاع میدهم که سند را به نامم کنید

اولن با هر عکسی به سراغ ما بیایید عمرن سند به نام شما بکنیم. شما باید با عسک به سراغ ما بیایید تا سند به نامتان بکنیم.
ببینم می توانید با این واژه ی منحوس عکس این وبلاق وزین را هم فیلتر بکنید؟
ای خداااااااااااااا؟ ما به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده ی خود را؟

Sevlan یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1398 ساعت 00:03

این عکس فوق دژ بهمن نیست.
هیچ شباهتی ام نداره.

این عکس با توجه به تابلوهای راهنما گرفته شده که مسافران رو به این دژ هدایت می کنند.
لطفا در صورت امکان اسم اینو بگید.
البته شاید منظور شما دژ بهمنی که در اردبیل هست، باشه.
بله این اون نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)

نام

ایمیل

آدرس وبسایت