عسک‌هایی که می‌گیریم
عسک‌هایی که می‌گیریم

عسک‌هایی که می‌گیریم

نمی بر دیوار

 نمی بر دیوار

 

نمی بر دیوار 

دیدگاه این روزهای من 

مردی با انگشت حسرت یا حیرت بر دهان، 

 به پوتینی خیره شده است. 

 

عسک از: خودم (محسن)

نظرات 3 + ارسال نظر
فرناز جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:08 http://farn-sighs.blogsky.com

خیلی دوست دارم مردی را که دست به زیر چانه به پوتین خیره شده اما ذهنش را سپرده به دوردستی بدون پوتین و بدون تفنگ .

کسانی که -مرد و زن- به پوتین و تفنگ فکر نمی کنند خیلی خوبند.

قلی شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 16:10

داشتم از اینجا رد می شدم دیدم پوتین هست گفتم بپوشم اما یکیشو پیدا نکردم .

اون یکیش سر راه بود. روی پله ها. داشتی میومدی پایین، پات خورد بهش افتادی. ولی شانس آوردی که هیچ جات نشکست؟

محبوبه شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 22:13

اگر ننوشته بودید نمی بر دیوار، فکر میکردم یک اثر هنری است. و انگاری واقعنی هم یک اثر هنری خودجوش است. اگر همان فکری که من کردم در سر شما بوده است، باید بگویم خیالتان راحت! آن اتفاق هرگز نمی افتد و آن پوتین هم جهت کوهنوردی استفاده خواهد شد. البته اگر لنگه اش پیدا شود!

پیدا هم بشود عمرن ما به کوهنوردی برویم. کار به این سختی؟؟
فکر کردید ما که هستیم؟ رستم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد