ترید

نیره جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:00 http://bahareman.blogsky.com/

نوش جونش... چه اسم خوبی گزینش کردی... زندگی... زندگی... زندگی...

نیره جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:22 http://bahareman.blogsky.com/

دوباره اومدم و نگاهش کردم این خوشگل ِ نازو... دوست دارم منم بهش غذا بدم بخوره... کله ی صبح بوده؟ کله پاچه می خوره

نخیر کله ی ظهر بوده ! بقیه کله صبح خورده بودن !!!

محسن جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:06 http://sedahamoon.blogsky.com

ورود آریا را با این عسک به این درگاه تبریک می گویم.

فرشته جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 19:20 http://fershteh.aminus3.com/

ومن این دستهای مهربان با این همه النگو را دوست دارم
:)
چقدر شبیه باگلی سگ کوچولوی پونه هست
:)
http://fershteh.aminus3.com/image/2011-01-30.html
البته اونی که توی بغلش هست

مرسی و مرسی از لینک . میرم تماشا !

محبوبه جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 21:51 http://future-seed.blogsky.com

درووووووووووووووووووووووووود

من هم حضورتون رو در عسکستان تبریک میگم :)

من میمیرم برای کله پاچه! هیچ دست مهربانی هم صبح ها دست مرا نمیگیرد ببرد کله پاچه ای :((((

سلام عسلی جان ! اونقدر اینجا سوت و کور بود نبودی . چه خوب که آمدی .
منم میمیرم برای کله پاچه . بیا یه روز دست مهربون هم بشیم و بریم بخوریم پانی رو هم نبریم !

محسن شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:41 http://after23.blogsky.com

این سر تکان دادن و این فحش ها ینی امیدی به او نیست؟
این بار هم شانسی و گذاری بود و ....... رفت "سی خوش."؟*

*به زبان لری ینی سوی خودش. ینی راهش را کج کرد و رفت.

حکمند ( به وزن حتمن ! ) همینطوره . این یه بار هم چون دست من کله پاچه ای بود اون دوربین جان رو برداشته بود !
ضمنا قول میدم این فحش نیست . این منم ! دست خودم نیست ذاتم اینجوریه

پروانه شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:30

پسر کو ندارد نشان از مادر...

خوشحالم که یک خانم شاهنامه شناس طرفدار زنان اینجا داریم . خوش آمدی عزیزم !!!

محبوبه شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:56

وایییییییییییییییی بانوووووووووووووووووووووووو
این دست شماست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چه حس خوب آشنایی ... دلم می خواد خودتون رو هم زودتر ببینم. ینی می شه؟ بانو کاش شما بیاید شیراز. آخه کله پاچه های شیراز حرف ندارن. اونوقت این دستای مهربون مال من میشه :) اونوقت پانی حسادت می کنه. اونوقت شیطان ِ درون ِ من به پانی لبخند میزنه

ای خبیث !
من به محض اینکه بتونم میام شیراز جون عزیز حتی اگه کله پاچه هاش خوشمزه نبود می اومدم .

محبوبه شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:58 http://future-seed.blogsky.com

توی دل منم یه عالمه سوت و کور بود. آمدم اینجا و آنجا و آن یکی جا و آن یکی جاها و دلم خیلی خیلی خیلی باز شد و الان دارند تویش دُهُل می زنند. البته نه آن دهلی که زیر باران است و صدایش تالاپ و تولوپ میشود. یک دهل آفتابی ...

دیدم صدا میاد نگو اون بوده !

محسن شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:34

خب فحش نیست. غره ینی؟
اگه آره؟ من یک پستی می خوام توی بعد از بیست و سه بزارم به اسم غر. ولی اون غر شما نیستی. ینی هیچ کس نیست و همه هستند. ایضن خودم.
چی گفتم!!

چه خوب . خوشحالم .

محسن یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:27 http://ketabamoon.blogsky.com

راستی شما بانی را پیتی تاخت زدید؟ یا بالعسک؟
یک چیز دیگه. روزی در روستایی در کردستان سگی را دیدم که نامش .... بود. اصلن یک نام مردانه ی معمولی.

نه تاخت نزدیم . پانی عزیز دردانه ی یک دوست عزیز است . سالها قدمت !!! دارد . پیتی جان عزیز من تازه وارد است

پروانه یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:55

از آشنایی با شما خانوادۀ بزرگ و هنرمند بسیار خوشبختم

رشاد یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 20:12 http://readingpoems.blogsky.com

سگ بسیار زیبایی است، ولی اصولا من درمیان حیوانات رابطه‌ام با پرندگان (چه بپر و چه نپر) بهتر است. چند روز پیش دوستی از بابل دو فقره مرغ به حیاط خانه‌ام هدیه کرد. من هم هاج و واج مانده که با آنها چه بکنم. عجالتاً همان روز ورودشان دست به کار شده و خانه‌ای ویلایی یک خوابه برایشان درست کردم که شب را در غربت بی‌سرپناه نمانند. این هم عکس پرسنلی دو عدد مرغ در خانه‌ی اهدایی من. حالا راهنماییم کنید با خرابکاری روزانه‌ی آنها در حیاط چه کار کنم؟ هر پیشنهادی به جز حکم اعدام مورد بررسی قرار می‌گیرد.

http://s1.picofile.com/file/7553197311/Hen.jpg

این منم وقتی که عکس مرغ های بابلی شمارا در خانه ی ویلایی دیدم .
به این نتیجه رسیدم که کف حیاط را با مایع ظرفشویی و اسکاچ برایت سابیده اید !! خلاصه من هیچ پیشنهادی برای شما ندارم امااز مرغ جان های بابلی
خواهش می کنم که سعی کنند نظافت را رعایت فرمایند .